دکتر ابوالقاسم روحی
شانهدار غیربومی Mnemiopsis leidyi که از طریق آب توازن کشتیها از سواحل آمریکا به آبهای دریای سیاه (1982) و سپس به دریای خزر (2000) وارد شده بود خسارتهای اکولوژیک زیادی به این اکوسیستمها وارد کرد. برای پی بردن به اثرات مخرب این جانور مهاجم به دریای خزر مطالعات گوناگونی در این دریا صورت گرفت که موسسه تحقیقات شیلات ایران مسوول بررسی بخش جنوبی دریای خزر بوده است.
بر این اساس این موسسه با طرح پروژههای تحقیقاتی و کسب اعتبارات لازم با اجرای هفت پروژه از سال 1380 تاکنون مطالعات مستمری را به اجرا گذاشته است و دستاوردهای قابل قبولی نیز برای کنترل این مهاجم و بازگرداند شرایط زیست جانوران به وضع پیش از تهاجم بهدست آورده است. از جمله در این بررسیها مشخص شد که طی سالهای 85 ـ 1380 افزایش سریع جمعیت شانهدار بهویژه در جنوب دریای خزر با کاهش فراوانی زئوپلانکتونها و تغییرات ساختاری فیتوپلانکتونها و کفزیان همراه بوده است. حذف برخی از گونههای پلانکتونهای جانوری و تغییرات برخی از فاکتورهای زیست محیطی سبب تغییر شبکه غذایی و زنجیره حیات شده است. شانهدار «M.leidyi» جانوری است که بیشترین میزان آن در فصول تابستان و پاییز با بیش از یک کیلوگرم در هر متر مربع از آب دریای خزر در سالهای اولیه تهاجم این جانور در سال 1380 به ثبت رسیده که نشاندهنده رابطه معنیدار این شانهدار با درجه حرارت آب است. افزایش آن طی تابستان سال 1385 سبب شکوفایی جلبک بسیار سمی سبزـ آبی جنس Nadularin شد که متاسفانه تاکنون اثرات آن ناشناخته باقی مانده است. این جلبک سمی دارای زهر کشندهای بنام توکسین نادولارین است که سبب مرگ و میر ماهیان و سایر آبزیان با احساس خفگی در آنها میشود. از آنجایی که شانهدار دارای رژیم گوشتخواری است و از زئوپلانکتونها تغذیه میکند، سبب تغییرات عمده در ماهیان پلاژیک از جمله کیلکاماهیان بهعنوان تغذیهکنندگان سطوح بعدی زئوپلانکتونها نیز شده است. این تغییرات شامل کاهش صید 85 درصدی کیلکاماهیان از 85 ـ 82 هزار تن در سالهای 79 ـ 1378 به 64 تن در سال 1381 و 15 هزار تن در سال 1385 بود از اینرو طی شش سال (85 ـ 1380) تهاجم شانهدار به دریای خزر خسارت حداقل 40 میلیون دلاری به صنایع شیلاتی ایران وارد شد. تهاجم این شانهدار به دریای خزر نهتنها باعث کاهش صید کیلکاماهیان در آبهای ایران شد، بلکه صید سایر کشورهای حاشیه دریای خزر از جمله روسیه و آذربایجان را نیز تحتتاثیر قرار داد. براساس برآورد و پیشبینی کارشناسان امور صید، این کشورها میبایست 300 هزار تن در سال صید کیلکا داشته باشند ولی میزان صید واقعی آنها از 700/182 تن در سال 1380 به 700/74 تن در سال 1381 کاهش یافت. سهگونه از کیلکاماهیان در دریای خزر صید میشود که عبارتند از کیلکای آنچوی، کیلکای چشم درشت و کیلکای معمولی. تا قبل از ورود شاخهدار به دریای خزر کیلکای آنچوی بهتنهایی حدود 70 درصد صید کیلکاماهیان را تشکیل میداده است. در حالیکه بعد از ورود شانهدار و از بین رفتن منبع تغذیه این ماهی با مصرف زیاد غذا توسط شانهدار، این میزان به 18 درصد کاهش یافته است.
شانهدار M.leidyi جانوری دوجنسی (هرمافرودیت) است که دارای خودباروری بوده و تحت شرایط مناسب نظیر درجه حرارت میتواند با تکثیر سریع (16000 ـ 2000 عدد تخم در هر روز) تراکم خود را به سرعت افزایش دهد. با توجه به سفره مشترک غذایی شانهدار و کیلکاماهیان، در این رقابت کیلکا ناموفق بوده است. به هر حال با کاهش صید ماهیان از این دریا به صنعت صیادی محلی کشورهای حاشیه این دریا اثرات جبرانناپذیری وارد شده که خسارت چندین میلیون دلاری دور از ذهن نخواهد بود. از طرفی برخی از ماهیان کفزی نظیر ماهی سفید و کفال دریای خزر و در نهایت ماهیان خاوریاری که بهطور مستقیم از بستر دریا تغذیه میکنند دستخوش نوساناتی شده که عمدهترین آنها کاهش صید ماهیان خاویاری و خاویار و افزایش برخی دیگر از ماهیان شامل کفالماهیان به میزان 20 درصد نسبت به سالهای قبل از ورود شانهدار بوده است. به هر حال، ورود شانهدار علاوه بر کاهش صید ماهیان تجاری در حوزه جنوبی دریای خزر سبب شد که این دریا تغییرات دخالت انسانی (anthropogenic) را با ایجاد پدیده یوتروفی شدن (یعنی غنی شدن سطح آب دریا و مرداب شدن کف آن) نیز تجربه کند. این پدیده غیرطبیعی زمانی اتفاق افتاد که با مرگ شانهدار لاشه آنها به کف آب سقوط کرده و با انباشه شدن در کف و ایجاد حالت خفگی در موجودات بستر دریا سبب مرگ و میر آنها و لجنی شدن کف دریای خزر شده است. افزایش مواد آلی بستر یکی از دلایل شکوفایی جلبکهای سمی و کشنده نیز هست.
تجزیه و تحلیل اطلاعات درازمدت قبل و بعد از ورود شانهدار در دریای خزر نشان داد که اولا شانهدار عمدتا در لایههای سطحی آب زندگی میکند که مکان زیست اکثر موجودات است. از اینرو حضور این شانهدار در این قسمت از آب دریای خزر بهویژه در طی فصول تابستان و پاییز سبب شده که غذا برای تکثیر و رشد بسیاری از موجودات پلانکتونخوار نامناسب شود، دوم اینکه این شانهدار تنها در آبهای ایران قادر به زمستانگذرانی است چرا که در قسمتهای شمالی و میانی دریای خزر دمای آب برای زنده ماندن آنها در زمستان مناسب نیست. به هر حال؛ هر سالی که از عمر این شانهدار در این دریا میگذرد، جنبههای دیگری از اثرات مخرب آن توسط کارشناسان تحقیقات با همکاری محققان بینالمللی مشخص میشود.
اولین اثر منفی و سریع این شانهدار روی زئوپلانکتونها بهویژه با ناپدید شدن انواع باارزش خوراکی بالا و حذف بسیاری از گونههای دیگر همراه بوده است. علاوه بر این، با رقابت شدید غذایی میان شانهدار و ماهیان پلاژیک زئوپلانکتونخوار نظیر کیلکاماهیان سبب کاهش صید این ماهیان در حوزه جنوبی دریای خزر شده است. از آنجایی که سطوح مواد غذایی در این دریا بهصورت زنجیرهای است، آسیب جدی به صید ماهیان تجارتی بهویژه ماهیان خاویاری وارد شده است. براساس مطالعات کارشناسانی مانند آقای پرفسور احمد کدیش (از کشور ترکیه)، دکتر فضلی (کارشناس ارشد ذخایر دریای خزر)، دکتر ممدف (کارشناس ارشد شیلات کشور آذربایجان) و خانم دکتر شیگانوآ (کارشناس ارشد اکولوژی روسیه) با بررسی تمام خصوصیات بیولوژیک از جمله ترکیب سنی کیلکاماهیان، ذخیره کیلکای آنچوی در شرایط خوبی است که قادر به بازسازی ذخایر آن هستیم. از طرف دیگر، با توجه به زنجیرهای بودن شبکه حیات در دریای خزر که با افزایش صید برخی از ماهیان نظیر کفالماهیان و کاهش صید بعضی دیگر ازماهیان از جمله ماهیان خاویاری همراه بوده بنابراین با ارتقای هریک از حلقههای زنجیره غذایی از طریق کنترل شانهدار میتوان به بازسازی دریای خزر امیدوار بود. بنابراین، با توجه به نتایج اجرای این طرحها توجه فوری و جدی جهت کنترل شانهدار دریای خزر اجتنابناپذیر است. اجرای پروژه تحقیقاتی توسط نگارنده و همکاران برای کنترل شانهدار دریای خزر نیز نشان میدهد که کنترل بیولوژیک این شانهدار با شکارچی اختصاصی آن یعنی Beroe ovata در دریای خزر مناسبترین راه عملی و علمی موجود است.
منبع: روزنامه کارگزاران
واقعا ابولقام روحی در فروردین 87 دکتر بود؟!
یه کم برای اعتبار مقالات باید مراقب بود.
مراقبید؟
با سلام
این نوشته در روزنامه کارگزاران چاپ شده بود و به نقل از این روزنامه، ایشان نیز دکتر ذکر گردیده اند.