تحقیقات جدید راز پرواز خفاشهای زبان دراز را فاش کرد. بر اساس نتایج تحقیقات دانشمندان سوئدی در ژورنال «ساینس»، خفاشهای نکتارخوار برای ثابت ماندن در مکانشان از تکنیک آیرودینامیکی حشرات استفاده میکنند.
دانشمندان در تونلی بزرگ با وزش شدید باد و مه غلیظ چند ایستگاه تغذیه آب و عسل برای آنها کار گذاشتند و خفاشها را به داخل تونل فرستادند.البته لیزر و دوربینهای دقیق حرکت خفاشها را کاملا ثبت میکرد. آنها دریافتند که خفاشها بالهایشان را به سمت پایین حرکت میدادند تا مقداری هوا در بخش بالای بالهایشان محبوس شود و آنها را به سمت بالا بکشد، تا بتوانند بدون مصرف انرژی زیاد در هوا ثابت بمانند.
وحید اکملی
خفاش ها موجودات جالبی هستند و به دلیل ویژگی های خاصی که پیدا کرده اند به صورت موجودات مرموزی در آمده اند. استفاده از محیط های تاریک گاه آنها را به صورت موجودات ترسناکی به نمایش گذاشته است. اگر چه در هیچ جای جهان آسیب مستقیمی از طرف خفاش ها به انسان گزارش نشده است ولی فقط به خاطر رعب و وحشت انسان از محیط های تاریک و گاه ظاهر شدن نابهنگام خفاش ها در چنین محیط هایی چنین ذهنیت افراطی را در مورد این موجودات ایجاد کرده است. آنچه که سبب شده است تا خفاش ها به راحتی در مسیرهای پر پیچ و خم و تاریک غارها رفت و آمد کنند اکولوکیشن در آنهاست.
پژواک سازی فرآیندی پیچیده و بسیار تکامل یافته است که به خفاش این توانائی را می دهدکه آشیان اکولوژیکی را بهتر مورد بهره برداری قرار دهد. Echolocation در معنای لغوی به تعیین محل اشیاء دور و نامرئی به وسیله پخش امواج صوتی و دریافت انعکاسات آن اطلاق می شود. یک تعریف ساده از ردیابی عبارت است از توانائی تحلیل اکوهای دریافتی از امواج صوتی که حیوان از خود صاتع می نماید. در ردیابی حیوان قادر است یک (تصویر صوتی) از محیط پیرامون خود به وجود آورد.
تاریخچه:
در طول تاریخ موضوع جهت یابی خفاش ها در تاریکی اعجاب آور به نظر می رسید ولی کنجکاوی های علمی در این زمینه در سال 1990 آغاز گردید.Spallanzanii و Lazaro آزمایشی را طرح کردند که خفاش ها برای اجتناب از برخورد به موانع و در موقع تغذیه از حس شنوائی استفاده می کنند و بینائی در این زمینه نقش ناچیزی دارد. چند سال بعد Jurine & Louis, 1798)) نشان دادند که اگر کانال گوش خفاش ها با موم مسدود شود به موانع برخورد می کنند به همین جهت پیشنهاد کردند که شنیدن نقش مهمی در جهت یابی و بدام انداختن شکار بازی می کنند. از آنجا که در آن زمان کسی چیزی در مورد امواج ماوراء صوت نمی دانست توضیحات معقول تنها در قرن جاری بدست آمد. در دهه 1940 گریفین با استفاده از اولین ردیاب های ماوراء صوتی که از یک همکار پزشک قرض گرفته بود پرده از راز جهت یابی خفاش ها برداشت. گریفین بسیاری از تحقیقات اولیه را در مورد ردیابی خفاش ها انجام داد و نتایج کارهای خود را در کتاب بسیار جالبی به نام گوش دادن خفاش ها در تاریکی» به چاپ رسانید«. خفاش ها از آواهای فرصوتی برای ( ردیابی ) در شب استفاده می کنند چیزی که تا سال 1930 مورد شک بود زمانی که متخصصین با detector های فراصوتی قادر شدند صداهای با فرکانس بالا در روی نهرهای ثابت که به وسیله خفاشها تولید می شد بشنوند. دونالد گریفین پیشنهاد کرد که خفاشها این صداها را به منظور گوش دادن به آواهای ضعیف که از اشیاء درمسیر پروازشان ساتع می شود به کار می برند . فرضیات در مورد Echolocation برای ردیابی خفاشها در ابتدا مورد شک بود اما انها متقاعد شدند زمانی که آزمایشات Griffins بر روی خفاش های قهوه ای مطالعه کردند. وقتی Griffins خفاشها را دراتاق تاریک پر از مگس میوه و سیم های کشیده شده از سقف به کف اتاق قرار داد. گرفتن حشرات هیچ زحمتی نداشت در حالی که موانع را طی می کردند . تا این که Griffins ماشینی را روشن کرد که اتاق را پر از صداهائی با فرکانس بالا نمود به محض این که ماشین شروع کرد به بمباران خفاشها با آواهای فرصوتی آنها با موانع برخورد کردند و به کف سقوط کردند و این ادامه داشت تا این که Griffins وسیله پارازیت را خاموش کرد در مقابل صداهای بلند با فرکانس 15 KH که انسان هم می تواند بشنود هیچ اثری بر روی خفاشها نداشتند زیر این محرک مانع صداهائی با فرکانس بالا نمی شد که آنها می شنوند. برای این که در تاریکی پروازمی کنند . Griffins به طور صحیح نتیجه گرفت خفاش قهوه های کوچک یک سیستم Sonar برای ورود از موانع و شناسائی در شب به کار می برند. Roder پروانه هائی را تماشا می کرد که از خفاشهای اکولوکیشتن کننده خودداری می کردند او پیشنهاد کرد که حشرات باید قادر باشند پالسهائی از آواهای فراصوتی خفاشها را بشنوند . اگر این درست باشد او دانست که باید قادر باشد گوشهائی را هر جای بدن جانور پیدا کند و او آن را یافت. یک پروانه noctuid دو گوش دارد که دو طرف thorax یک گوش است . هر گوش دارای یک صفحه قابل انعطاف ، نازک از کوتیکل است ( غشای Tympanic ) یا Tympanum که بر روی یک Chamber در هر طرف thorax قرار دارد Tympanum به دو نرون از گیرنده های حسی A2 , A1 متصل شده است . این سلولهای گیرنده تغیر شکل می دهند موفعی که Tympanum مرتعش می شود.
عمومیت در موجودات زنده:
از ردیابی استفاده می کنند. بسیاری از حیوانات برای این منظور از صدا استفاده می کنند ولی برخی دیگر از امواج صوتی با فرکانس بالا استفاده می کنند که در ورای محدوده شنوائی انسان است. جانورانی که قادر به استفاده از امواج ماوراء صوت هستند علاوه بر خفاش ها، خانواده cetacea (نهنگ ها و دولفین ها)، حشره خواران، برخی از جوندگان و همچنین پستانداران کیسه دار نیز صورت می گیرد، ولی معلوم نیست که این استفاده به منظور ایجاد ارتباط است یا به منظور ردیابی صورت می گیرد. امواج با فرکانس بالا برای ردیابی الزامی نیست چرا که برخی از جانوران با استفاده از امواج کم فرکانس ردیابی می کنند. پرندگان غار زی بهترین نمونه از این دست هستند. گواچارو یا پرنده روغنی آمریکای جنوبی Steatornis caripansis و Swiflet های جنوب شرق آسیا و هند- استرالیا (Collocalia fuciphaga) را نشان می دهد. این پرندگان صدای 10-2 کیلو هرتز به مدت 1 هزارم ثانیه و نرخ تکرار 20 هرتز تولید می کنند. این پرندگان چنین صدای بلند و قابل شنیدن را برای پیدا کردن لانه خود در غارهای تاریک استفاده می کنند ولی در صورت وجود نور کافی از آن استفاده نمی کنند.
کلان خفاشان جنس Rousettus نیز در درون شب سراهای خود در غارها از اصوات 60-10 کیلو هرتزی و نرخ تکرار حدود 6 هرتز به مدت 2-1 هزارم ثانیه استفاده می کنند. اما نتایج نشان می دهد که این توانائی با رد یابی در خرد خفاشان قابل قیاس نمی باشد. بسیاری از موجودات برای این منظور از صدا استفاده می کنند به همین دلیل قبل از هر چیز می بایست نشان داد که خفاش ها چگونه صدای خود را ایجاد کرده و از چه طریق پژواک آنها را دریافت می کنند.
فسیل یک خزنده دریایی غول پیکر ماقبل تاریخ که بزرگتر از نهنگ گوژپشت می باشد و دندانهای آن به بزرگی خیار بوده است در جزیره ای دور دست در قطب شمال توسط فسیل شناسان کشف شده است. این کشف توسط یک تیم تحقیقاتی از موزه تاریخ طبیعی Oslo نروژ به سرپرستی Jørn Hurum صورت پذیرفته و استخوان متراکم این شکارگر 15 متری، وجود یکی از بزرگترین خزندگان دریازی که تا کنون کشف شده است را آشکار می نماید. این موجود 150 میلیون ساله در سال 2006 در Spitsbergen ، بخشی از مجمع الجزایر Svalbard نروژ در قطب شمال کشف شده است.
منبع: National Geographic News, Feb 26, 2008
بسیاری گمان میکنند که یوزپلنگ را تنها میتوان در آفریقا دید، در حالی که در گستره دیگری از گیتی نیز این گربه زیبا زندگی میکند؛ در آسیا آن هم در گستره کوچکی از آن.
زمانی یوزپلنگ، که سریعترین دونده جهان لقب گرفته در قاره کهن، از عربستان تا هندوستان گسترش زیست میکرد اما در قرن بیستم جز ایران از سایر نقاط حذف میشود: 1929 در عراق، 1942 در کویت، 1974 در هند، 1972 در پاکستان، 1973 در ترکمنستان و عربستان و 1974 در عمان آخرین گزارشهای مشاهده یوزپلنگ است. مشاهده پیدرپی یوز آسیایی در ایران به زمانهایی نه چندان دور مربوط میشود در دشتهای پهناور از بمپور در بلوچستان تا کویر مرکزی، از حاجیآباد هرمزگان تا پارک ملی گلستان، از مناطق حفاظت شده توران و خوشییلاق در شاهرود و نفتشهر کرمانشاه.
اینک این پراکندگی بسیار محدود شده اما هنوز میتوان امید داشت تنها بازماندههای این گربه بینظیر را که تنها در ایران باقی مانده اند، از دام انقراض نجات داد. بدین ترتیب افتخاری را برای این سرزمین در عرصه حفظ حیاتوحش به ثبت رساند، آن گونه که چینیها توانستند آخرین باقی ماندههای پاندا را در کشورشان حفظ کنند. در ایران نیز اقداماتی برای حفظ نسل یوزپلنگ انجام شده است و تنها در صورتی میتوان به موفقیت این اقدامها امیدوار بود که تلاشی جمعی و عزمی ملی در میان باشد. شاید پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و زیستگاههای آن را بتوان مهمترین تلاشی دانست که برای نجات این عضو خانواده گربهسانان در ایران به مورد اجرا گذاشته شده است.
پروژهای که در 19 شهریور 1380به با همکاری و مشارکت دفتر عمران سازمان ملل (UNDP)و سازمان حفاظت محیطزیست ایران کار خود را آغاز میکند.پس از مدت چهار سال در سیستم مدیریت این پروژه تغییراتی رخ میدهد و در نهایت دفتر تسهیلات کوچک محیطزیست سازمان ملل (SGP) و نیز انجمن حفاظت از حیاتوحش(WCS) به کمک این پروژه میشتابند تا از نظر مالی و تکنیکی در حفاظت یوز در ایران نقشی را ایفا کنند.
در واقع دفتر تسهیلات کوچک، پروژههای به تشکلهای زیستمحیطی واگذار کرده تا با اجرای آنها دانش، آگاهی و همکاری مردم ساکن در زیستگاههای یوز ارتقا یابد و دلنگران این گونه در خطر انقراض باشند. از سوی دیگر انجمن حفاظت ازحیاتوحش –که یکی از تشکلهای مشهور جهان است و کارنامهای درخشان در نجات جانوران در حال انقراض داشته است- پروژه یوز را از نظر تکنیکی و انتقال دانش روز حفاظت از حیاتوحش یاری میدهد.
نخستین تلاشها برای نجات
پروژه حفاظت از یوز آسیایی با کمک 725 هزار دلاری برنامه عمران سازمان ملل متحد آغاز میشود، در عین حال سازمان حفاظت محیطزیست نیز تعهد کرده است همین مبلغ را صرف خرید تجهیزات و فراهمآوری امکانات کند، تا شاید ظرف چهار سال بتوان گامهایی استوار برای نجات این گربه باشکوه برداشت. از ابتدا نیز مشخص بود چنین زمان و بودجهای برای نجات قطعی یوز در ایران به هیچرو کافی نیست و برنامهای همه جانبه و بلند مدت لازم است، اما کار باید از نقطهای آغاز میشد.
هوشنگ ضیایی، مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی میگوید:" براى کار مطالعاتى و حفاظتى، پنج منطقه انتخاب شد که گمان مىرود ۸۰ درصد یوزهاى ایران در آن مناطق پراکندهاند. پارک ملى توران، پارک ملى کویر در استان سمنان، منطقه حفاظت شده بافق و پناهگاههاى حیاتوحش درهانجیر و نایبندان در استان یزد. ۳۲ نفر محیط بان علاقهمند هم استخدام شدند به آنها آموزش داده شد تا ضمن حفاظت از منطقه و آماربردارى، از طریق آنها به مردم محلى آموزش هاى لازم داده شود." او به همکاری مردم محلی اشاره میکند و میافزاید:" بدون همکاری مردم محلی نمیتوان هیچ گونهای را از خطر انقراض نجات داد و یوز از هم از این قاعده مستثنی نیست. اکثر مردم محلی در حاشیه مناطقی که به عنوان سایتهای پروژه انتخاب شدهاند، به خوبی با یوز آشنا هستند.
در عین حال با کمک تشکلهای زیستمحیطی که با ما همکاری دارند، اهمیت یوز و جایگاه آن در طبیعت برای مردم محلی توضیح داده شده است. به علاوه منافع اقتصادی که میتواند در قالب طرحهای طبیعتگردی نصیب مردم محلی شود در منطقهای به صورت آزمایشی در حال بررسی و اجراست تا با تعمیم آن در مناطق دیگر بتوان شغلی جایگزین معرفی کرد." ضیایی به ورود دام در مناطق طبیعی اشاره میکند که به عنوان یکی از مهمترین تهدیدهای یوز به شمار میرود: " وجود دام و دامدار به چند شکل میتواند عاملی تهدید کننده برای یوز محسوب شود. نخست آن که دام اهلی، پوشش گیاهی را از بین میبرد و با تصرف آبشخورها در مناطق بیابانی باعث میشوند طعمههای یوز آب و غذای لازم را برای بقا نداشته باشند و در نتیجه ممکن است منطقه را ترک کنند. عدم وجود غذا برای یوز یک تهدید جدی است. درعین حال امکان این که سگهای گله یوز را تعقیب کنند و آن را از پا دربیاورند وجود دارد."
او در ادامه به شکار مستقیم یوز و طعمههای آن میپردازد: " شکار یوز کار سادهای نیست به این دلیل که شمار این جانور بسیار اندک است و دیدنش تقریباً مشکل، اما غیر ممکن نیست. از طرف دیگر شکار طعمههای یوز نظیر آهو و جبیر(نوع دیگری از آهو) نیز میتواند مشکل کمبود غذا را برای این جانور مضاعف کند." ضیایی معتقد است بدون همکاری تمام ایرانیان نجات یوزپلنگ امکانپذیر نخواهد بود:" نهم شهریور ماه با همکاری تشکلهای زیستمحیطی مراسمی برپا کردیم تا مردم با اهمیت این جانور و نقش خود در این تلاش همگانی بیشتر آشنا شوند، شعار این مراسم با عنوان "نجات یوزآسیایی در دست ایرانیان" نشانگر اهمیت نقش تکتک هموطنان در نجات این گربه منحصر به فرد است."
یک روش امیدبخش
کارشناسان بینالمللی تراز اول و پرآوازه جهان بار دیگر به ایران میآیند و روشهایی را برای نجات یوز آسیایی پیشنهاد میکنند. جرج شلر سرآمد این کارشناسان سال 1380 همزمان با شروع پروژه نجات یوزآسیایی به ایران میآید و پیشنهاد میدهد که یوز به سمبل طبیعت ایران و نماد این کشور تبدیل شود. او که پاندا را در چین، شیر را در تانزانیا، گوریل را در کنگو، ببر را در هندوستان، قوچ مارکوپولو را در کوههای هیمالیا از انقراض نجات داده است به نکته ظریف دیگری نیز اشاره میکند:" درست است که در میان جانوران شیر، نماد ایران بوده است اما اکنون این جانور در ایران منقرض شده در حالی که هنوز چند قلاده یوز باقی مانده است پس بهتر است به فکر نجات یوز بود." او در عین حال پروژه یوز آسیایی را آخرین امید رهایی بخش یوز از خطر انقراض میداند.
بهار سال 1385 نیز با حضور در جمع کارشناسان ایرانی، شلر نظراتش را قاطعانهتر بر زبان جاری میکند. در این زمان مدیران پروژه یوز آسیایی در ایران و کارشناسان بینالمللی قرار میگذارند که زمستان برای زندهگیری یوز عدهای از کارشناسان بار دیگر راهی ایران شوند تا با نصب گردنبندهای ردیاب (GPS Collar) بتواند مسیرهای حرکتی یوز را برای نخستین بار به طور مستند مشخص کنند؛ تکنیکی که برای نخستین بار در ایران به اجرا درمیآید. بدینترتیب اواخر دیماه تا اواسط اسفند ماه عدهای از کارشناسان ایرانی و خارجی در بیابانهای اطراف بافق به انتظار مینشینند تا یوزپلنگ به دام بیافتد و کارشان آغاز شود.
هومن جوکار، مجری نصب گردنبندهای ردیاب در این باره میگوید:" هدف از نصب این ردیاب بدست آوردن اطلاعاتى در مورد زیستگاه، توقفگاه، مسیرهاى رفت و آمد و مهاجرت یوز است. این گردنبندها، آنتن زمینى دارد که اگر از یک فاصله اى به گونه نزدیک تر شویم، بدون دسترسى مستقیم به گردنبند، اطلاعات توسط امواج یو.اچ.اف به دستگاهى گیرنده منتقل مى شود و از کل این اطلاعات، مى توان به رفتارشناسى این حیوان پى برد." او ادامه میدهد:" وزن این گردنبندها بسیار سبک است و این قابلیت را دارد که پس از مدت زمان مشخصی به طور خودکار از گردن جانور باز شده و به زمین بیافتد. سپس با دریافت سیگنالهایی که ارسال میکند آن را پیدا کرد و اطلاعات آن را برای آنالیز به کامپیوتر انتقال داد."
مجری نصب گردنبندهای ردیاب روش کار را بازگو میکند:" در ابتداى کاربراى گرفتن یوز در محل گذرشان، ۱۳ تله را با فاصله مىگذاریم که مجهز به فرستنده سیگنال هستند. به محض اینکه حیوان در این تله ها مى افتد، تیم به محل مورد نظر رفته و دامپزشک تیم اقدام به بیهوش کردن یوز مىکند. نمونه بردارى از خون و بافت حیوان، نصب گردنبند و جاگذارى میکروچیپى در پشت گردن یوز از اقدامات بعدى گروه است. بعد از آن از دارویى براى به هوش آوردن حیوان استفاده مى کنیم تا حیوان، بیهوش در طبیعت نماند و خطرى تهدیدش نکند."
یک نتیجه تلخ
مرداد ماه به دنبال گشتی در منطقه حفاظت شده بافق یزد، کارشناسان سیگنالی را دریافت میکنند که در صورت متوقف بودن یوز ممکن است شنیده شود: سیگنال مرگ. جستوجو آغاز میشود و پس از چهار ساعت تلاش در گرمای بیابان بافق کالبد بیجان یک یوزپلنگ با گردنبند دریابی در گردن دیده میشود.
هوشنگ ضیایی، مدیر پروژه حفاظت از یوزآسیایی ضمن اشاره به بررسی محل پیدا کردن یوزپلنگ بیجان میگوید:" یوزپلنگ مرده به دلیل کمبود طعمه به ارتفاعاتی رفته که زیستگاه کلوبز وپلنگ است و پس از شکار یک راس بز در حالی که مشغول خوردن آن بوده، مورد حمله پلنگ قرار گرفته است. یوز حدود 10 متر فرار کرده ولی به علت وجود سنگهای بزرگ و محدود بودن فضای مناسب برای مانور یا فرار، پلنگ با گاز گرفتن و سوراخ کردن جمجمه باعث مرگ آن میشود." وی ادامه میدهد: "پیش از این هیچ گزارش مستندی از رقابت و درگیری یوزپلنگ و پلنگ در ایران به ثبت نرسیده بود و تمام کارشناسان با توجه به نمونههای مشابه در آفریقا چنین رقابتی را بین یوز، پلنگ و کفتار در ایران پیشبینی میکردند ولی علی رغم همه فرضیات موجود در ذهن کارشناسان، تا کنون شواهدی برای اثبات این پدیده در دست نبوده است که در حیطه علم تجربی به صورت یک واقعیت قابل استناد ارائه شود. اما یکی از گردنبندهای ردیاب که بهمن ماه سال گذشته بر گردن دو یوزپلنگ و یک پلنگ نصب شد مشخص کرد که این فرضیه در ایران نیز صادق است".
کامران کشیری، دامپزشک پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به کالبد شکافی یوز بیجان اشاره میکند: " آثار چنگال بر روی پوست و بزاق گوشتخواری قوی و بزرگ جثه روی سر یوزپلنگ، کاملا مشهود بود. پس از مطالعات کالبدشکافی مشخص شد که یوز به دلیل شکستگی جمجه مرده است. دو سوراخ نیز در قسمت پشت جمجمه وجود داشت که در واقع بر اثر فشار دندانهای نیش پلنگ به وجود آمده بود. تمام شواهد نشان از رقابت غذایی این دو گونه را نشان میدهد."
کریس والزر، دامپزشک و استاد دانشگاه وین که برای زندهگیری یوز و نصب گردنبندهای ردیاب بر روی یوزپلنگ در ایران با انجمن حفاظت حیاتوحش و پروژه حفاظت از یوز آسیایی همکاری میکند درباره خطرآفرین بودن گردنبندهای ردیاب میگوید:" گردنبندهای ردیاب، بسیار سبک هستند، حدود 450- 460 گرم وزن دارند و هیچ گونه اختلالی در رفتار جانور ایجاد نمیکنند. به علاوه رقابت پلنگ و یوز امری بدیهی است و در آفریقا هزاران بار اتفاق میافتد اما در ایران برای نخستین بار به طور مستند ثبت شد که میتوان آن را یکی از دستاوردهای نصب گردنبندهای ردیاب دانست." او همچنین به دشواری زندهگیری و نصب گردنبندهای ردیاب میپردازد:" اگر کسی به این کار علاقمند نباشد نمیتواند در آن دوام بیاورد. سال گذشته پس از دو ماه حضور مستمر در منطقه موفق شدیم دو یوز و یک پلنگ را به این سیستم مجهز کنیم. به علاوه این کاری است که به همکاری افراد با سمتهای گوناگون کاری و شغلی مختلف نیازمند است و یک نفر از عهده آن برنمیآید. همه این تلاشها هدفی واحد را دنبال میکند و آن نجات یوزآسیایی از انقراض است."
بیتردید نجات یوزآسیایی که بنا به نظر بسیاری از کارشناسان حدود یکصد قلاده از آن در ایران زندگی میکند، نیازمند همدلی و همراهی انسانهایی است که قلبشان برای ایران، طبیعت و حیاتوحش میتپد؛ ایرانیان و غیر ایرانیان. آنان که محیطزیست و طبیعت را میراث مشترک تمام نسلها میدانند، میراثی که مرز نمیشناسد و همگان در آن سهیم هستند.
منبع: همشهری آنلاین
![]() |
انسان نوین ابتدا در آفریقا به وجود آمد و سپس به سایر نقاط دنیا مهاجرت کرد. به گفته این پژوهشگران تجزیه و تحلیل ژنتیکی، قویا موید این نظریه است. |
یک تجزیه و تحلیل ژنتیکی جدید بر روی افرادی از سراسر جهان تایید بیشتری از نظریه منشا گرفتن انسان از آفریقا فراهم آورده است.
به گزارش آسوشیتدپرس گروهی از پژوهشگران به سرپرستی ریچارد ام مهیرز از دانشگاه استانفورد که نتایج کارشان را در شماره اخیر نشریه Science منتشر کردهاند، با بررسی خصوصیات ژنتیکی 938 نفر از 51 جمعیت مختلف شواهدی را در مورد چگونگی مربوط یا متفاوت بودن افراد ارائه دادهاند.
این گروه به بررسی تنوعها در 650000 قطعه از هر یک از نمونههای DNA افراد مورد آزمایش پرداخته و مشروحترین توصیف تا به حال را از تفاوتها و شباهتهای میان DNA آنها عرضه کردهاند.
دانشمندان مدتهاست که معتقد بودهاند انسان نوین ابتدا در آفریقا به وجود آمد و سپس به سایر نقاط دنیا مهاجرت کرد. به گفته این پژوهشگران تجزیه و تحلیل ٱنها قویا موید این نظریه است.
به علاوه آنها یادٱور شدهاند که نیاکان ساکنان خاورمیانه را میتوان هم به اروپا و هم به آفریقا رساند، که به گفته آنها امری منطقی است چرا که این ناحیه پلی برای حرکات جمعیتی به عقب و جلو بین اروپا و آفریقا بوده است.
آنها همچنین متذکر میشوند که رابطهای نزدیک میان جمعیت "یاکوت" در سیبری و سرخپوستان آمریکایی وجود دارد که موید این نظریه است که بومیان ٱمریکا از طریق یک پل خشکی در زمان پایینتر بودن سطح دریا از سیبری به آمریکا مهاجرت کردهاند.
در تحقیقی دیگر مشخص شد که بومیان جزایر آندامان - Andamanan - درکشورهند که از قدیم به دلیل ظاهر منحصر به فرد و درنده خویی شهرت یافته اند، به لحاظ ژنتیکی نیز جمعیت جدایی را تشکیل می دهند و احتمالاً به طور مستقیم از مهاجران عصر حجر منشأ گرفته اند.تحلیل نمونه های به دست آمده از DNA بومیان آندامان و بویژه گروهی موسوم به «جاراوا» حاکی از آن است که این انسانها به لحاظ ژنتیکی از سایر آسیایی ها متمایزند و احتمالاً از نسل آفریقایی هایی هستند که در اواخر عصر یخبندان یعنی ۲۰هزارسال قبل به این نقطه مهاجرت کرده اند.
منبع: خبرگزاری ها
گروهی از زیست شناسان دریایی کشف کردند که گونه ای از نهنگهای ساکن آبهای عمیق می توانند در عمق هزارمتری دریا بخوابند. این گونه از نهنگها که "نهنگ عنبر" نام دارد و ساکن آبهای عمیق است می تواند در عمق هزار متری زیر آب بخوابد. دانشمندان موسسه مرکزی تحقیقات علمی و فناوریهای کاربردی دریا با بررسی این پستانداران عظیم دریایی مکانیزم شگفت انگیزی را در این حیوانات کشف کردند که با کمک آن نهنگها می توانند بدون نیاز به اکسیژن در اعماق دریا بخوابند.
این نهنگها پیش از رفتن به اعماق دریا اکسیژن را در عضلاتی که آن را مصرف می کنند، ذخیره می کنند. این اکسیژن مورد مصرف سر نیز قرار می گیرد. سر نهنگ با ذخیره این اکسیژن، سنگینتر می شود و حیوان را به اعماق آب حتی تا عمق هزار متری می برد. این حیوانات می توانند در این عمق حداقل 45 دقیقه بخوابند و از این اکسیژن استفاده کنند. تاکنون تصور می شد که این حیوانات تنها برای شکار و تامین غذای خود به اعماق آب می روند و هنگام خواب به سطح دریا باز می گردند.
نهنگ اسپرم، یا نهنگ عنبر با نام علمی Physeter catodon بزرگترین نهنگ دندان دار میباشد. نهنگ های اسپرم در تمام اقیانوسها زندگی میکنند. حداکثر طول نرها 18 متر (60 پا) و مادهها 12 متر (40 پا) است. غالباً رنگ آنها سیاه مایل به قهوهای یاخاکستری تیره میباشد. سر بزرگ نهنگ اسپرم، تقریباً 3/1 طول بدن را تشکیل میدهد در سر نهنگ اسپرم، ماده روغنی Spermaceti و روغن اسپرم وجود دارد که برای ساختن شمع مورد استفاده قرار میگیرد و روغن اسپرم به عنوان گریس یا روغن هم بکار میرود. نهنگ اسپرم در آبهای گرم و معتدل بسر میبرد. نرهای بالغ در بهار به سوی آبهای سردتر شمال یا جنوب شنا میکنند، ولی مادهها و نهنگ های جوان بصورت گروهی، در عرضهای جغرافیایی پائین تر باقی میمانند. نهنگ ها بطور عمده از اسکوئیدهای(نوعی نرم تن) بزرگ تغذیه میکنند. این جانوران معمولاً تا عمق 1000 متری پایین میروند و میتوانند بیش از یک ساعت زیر آب بمانند. نهنگ های اسپرم در قرن 19و20 تا حد انقراض شکار شدند. ماده روغنی به نام Ambergris از روده این نهنگ بدست میآید که در تهیه عطر مورد استفاده قرار میگیرد.
گفته می شود نهنگ عنبر گاهی بر اثر تحریک تکه های بد بوی نرم و سیاهی از دهان پرتاب میکند که "عنبر"نامیده میشود.عنبر وقتی در معرض آفتاب و هوا و آب دریا قرار بگیرد سفت شده و به رنگ خاکستری روشن در می آید و بوی خوشی می پراکند. گلوی نهنگ عنبر پس از خوردن اسکوئید خراشیده شده و همین خراش موجب می شود نهنگ تحریک شده و تکه های عنبر به بیرون پرتاب کند.عنبر اغلب به صورت تکه هایی بر آب اقیانوس شناور است. تکه هایی که گاه وزنشان به 45 کیلو گرم میرسد.عنبر را با عطر آغشته می کنند ومخلوط میکنند تا دوام بوی عطر بیشتر شود.
منبع: خبرگزاریها، دائره المعارفها
نتایج تحقیقات دانشگاههای مختلف آمریکا نشان می دهد که در تمام اقیانوسها هر جا ردپایی از انسان وجود دارد اکوسیستم در معرض خطر قرار گرفته است. اگر از بالا به اقیانوسها نگاه شود آبی به نظر می رسند این درحالی است که در 40 درصد موارد، هرجا که ردپایی از انسان در اقیانوسها وجود داشته باشد، اعماق آن در معرض خطر قرار گرفته است.
در حقیقت نتایج بررسیهای دانشمندان دانشگاه مختلف آمریکا که در مجله ساینس منتشر شده است، این ادعا را تائید می کند. این محققان با بررسی 17 فعالیت مختلف در اقیانوسها از ماهیگیری تا آلودگی و گرم شدن جهانی روی 20 اکوسیستم دریایی، تهدیدهای مختلفی را که هر یک از این اکوسیستمها را تحت تاثیر قرار می دهند در هر کیلومتر مربع و با انتصاب ردپای انسان در این تهدیدها به این نتایج دست یافتند.
این طبقه بندی نشان می دهد که هیچ فضای دریایی وجود ندارد که ردی از انسان در آن وجود نداشته باشد. در 41 درصد از موارد، این محیطها تحت تاثیر زیاد و در 5 درصد تحت تاثیر بسیار زیاد حضور انسان قرار گرفته اند. از طرف دیگر این طبقه بندی، مناطق اندکی وجود دارند که در آنها فعالیت انسان اثرات کمی برجای گذاشته است.
در این خصوص این دانشمندان توضیح دادند: "مشاهده جزئیات فضاهایی که بیشترین تاثیر را از انسان گرفته اند بسیار مهم است. اگر به این اطلاعات تنها به صورت اجمالی و جهانی نگاه کنیم، اطلاعات لازم برای درک بهتر این مسئله را به دست نمی آوریم."
این تحقیقات نشان می دهد که در دریای مدیترانه تاثیر انسان در حد متوسط و متوسط بالا است در حالی که مناطق بحرانی تر در دریای شمال و در آبهای میان چین و ژاپن واقع شده اند که در نقشه ای که این دانشمندان ارائه کرده اند، این مناطق با خطوط قرمز مشخص شده اند. همچنین مناطق شمالی استرالیا، اقیانوس آرام مرکزی و اطراف قطبها می توانند در شرابط وخیم قرار گیرند.
در این باره "اندرو رزنبرگ" از دانشگاه نیوهمشایر اظهار داشت: "از این تحقیق می توان فهمید که تنها یک تهدید را نمی توان برای اکوسیستمها در نظر گرفت چرا که تاثیرات انسان نامحدود هستند و شرایط را بدتر می کنند."
اکوسیستمهای دریایی سیاره زمین که در معرض بیشترین تهدیدها قرار دارند، شامل سدهای مرجانی و کوههای زیردریایی هستند. این درحالی است که به نظر می رسد آبهای سطحی دریاهای آزاد از شرایط تقریبا بهتری برخوردار باشند. در این طبقه بندی خطرناک ترین تاثیرات مشخص شده در نقشه فعالیت انسان که دریاها را در معرض قرار می دهد گرم شدن جهانی، افزایش دمای اقیانوسی و اسیدی شدن آبها هستند و پس از آن ماهیگری صنعتی ایستاده است. به گفته این دانشمندان، بهترین روش برای نجات این اکوسیستمها، افزایش ذخیره های دریایی است.
منبع: خبرگزاری مهر
مواد نفتی شناور درآب و هیدروکربنهای ناشی از آن, موجب کاهش 60 درصدی صیادی تا چند سال دیگر خواهد شد.
رئیس پژوهشکده اکولوژی دریای خزر گفت: آلودگی نفتی دریای خزر نسل ماهیان خاویاری این دریا را با خطر انقراض روبرو کرده است.
اکتشاف و استخراج منابع نفتی بیش از حد توسط کشورهای شمالی این دریا , استفاده از تجهیزات فرسوده در سکوهای نفتی و نیز تردد روزانه صدها نفتکش در این دریا علل آلودگی آن است.
رئیس پژوهشکده اکولوژی دریای خزر افزود : مواد نفتی شناور درآب و هیدروکربنهای ناشی از آن, موجب کاهش 60 درصدی صیادی تا چند سال دیگر خواهد شد که تدوین کنوانسیونهای دریایی تنها راه حل نجات خزر از این بحران است.
نمونه های زیادی از سنگواره استخوان های خزنده های قول پیکر پیش از تاریخ در موزه های دیرینه شناسی جهان وجود دارد، اما این بار لاشه کامل یک دایناسور با پوست و گوشت و استخوان فسیل شده، از زیر خاک بیرون آورده شده است.
این یافته حیرت انگیز موجی از هیجان در جامعه دیرینه شناسان جهان برانگیخته است. به تعبیر یک دانشمند، این جسد را می توان به مومیائی های بازمانده از مصر باستان تشبیه کرد. جهان 65 میلیون سال پیش برای دانشمندان پر از عجایب است، بویژه به خاطر آنکه آنها برای مطالعات خود تنها سنگواره استخوان جانوران آن دوران را در اختیار دارند.
اما در یک نقطه دور افتاده ایالت داکوتای شمالی در آمریکا، لاشه فسیل شده دایناسوری یافته شده که به نحو خارق العاده ای از گزند فرسایش در امان مانده، به نحوی که حتی فـَلسهای روی پوست جانور قابل تشخیص است. تایلر لاسون دانشجوی زمین شناسی دانشگاه ییل دانشمند جوانی است که این جانور را یافته است. او می گوید: "من فهمیدم که ما فسیل یک دایناسور سه بعدی را یافته ایم و بی نهایت خوشحال شدم."
در بررسی بیشتر، مشخص شد که جانور یافت شده، یک دایناسور گیاهخوار به نام Hadrosaur است که پوزه ای شبیه منقار اردک داشته است. اما چرا کشف فسیلی به این بی نقصی آنقدر اهمیت دارد؟ چون استخوانها به تنهایی اطلاعات زیادی راجع به شکل ظاهری جانوران در اختیار ما قرار نمی دهند. مثلا ً تصور کنید که شما اسکلت یک فیل را یافته اید، اما هرگز یک فیل زنده را ندیده باشید.
مت لامانا از موزه تاریخ طبیعی کارنگی می گوید: "تقریبا هیچ نشانه اسکلتی مبنی بر وجود خرطوم که یکی از ویژگی مهم فیل است، در استخوانهای این جانور مشاهده نمی شود."
حال برای مشاهده اعضا و جوارح درونی این هادراسور از فسیل آن با روش سی تی اسکن، پرتو نگاری شده است و از این طریق مشخص شده که پاهای عقبی جانور بر خلاف آنچه قبلا ً تصور می شد، بسیار قوی بوده است. این بدان معنی است که هادراسور جانور سریعی بوده و احتمالا می توانسته در تعقیب و گریز، از چنگال بزرگترین دایناسور گوشتخوار عصر ژوراسیک، یعنی ترایناسوروس رکس، بگریزد.
لاشه فسیل شده این دایناسور به قدری خوب حفظ شده که حتی طرح راه راه فـَلسهای سطح دم آن نیز قابل تشخیص هستند، نقش و نگاری که احتمالا به هادراسور برای همرنگی با محیط بیشه و دور ماندن از دیدرس دایناسورهای گوشتخوار کمک می کرده است.
دکتر فیلیپ مانینگ از دانشگاه منچستر می گوید: "این ویژگی بالقوه نشان می دهد که طرح راه راهی برای استتار در بخش هایی از پیکر این جاندار وجود داشته، که کشف بسیار هیجان انگیزی است."
دیرینه شناسان این هادراسور را با توجه به محل کشف آن دکودا نامیده اند و به گفته آقای لایسون، دکودا اسرار کهن زیادی را برای محققین بازگو خواهد کرد.
منبع: بی بی سی