مسافر طبیعت

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟

مسافر طبیعت

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟

فسیل های ذره بینی و پرسش های تازه درباره تکامل

فسیل های بسیار ریزی که در جنوب چین کشف شده و قدمت آنها 600 میلیون سال است احتمالا نشان می دهد که صورت های پیچیده حیات بسیار پیشتر از آنچه که تاکنون تصور می شد بر کره خاکی تکامل یافته اند. این موجودات کوتاه تر از یک پنجم میلیمتر هستند و اندام آنها مانند بدن انسان دارای تقارن دوطرفی است، درحالی که دانشمندان تاکنون تصور می کردند تکامل چنین موجوداتی خیلی دیرتر صورت گرفته است.

به نظر می رسد این مخلوقات دارای آنچه دهان و شکم به نظر می رسد و همچنین لایه های داخلی و خارجی که به پوست شباهت دارد باشند. نتیجه این تحقیقات توسط تیمی از دانشمندان آمریکایی و چینی در نشریه "علم"(science)  منتشر شده است.

اگر جامعه علمی تحلیل جون-یوآن چن و همکاران او از این فسیل ها را بپذیرد، این گونه زیستی می تواند نماینده کهن ترین موجوداتی باشد که از پیچیدگی کافی برای داشتن اندامی دارای تقارن دوطرفی، که در موجودات امروزی مانند انسان، یافت می شود باشد. با این حال برخی دانشمندان به ادعاهای این گروه از دانشمندان شک دارند و می گویند آنچه فسیل توصیف شده است در واقع ممکن است آثار به جا مانده از مواد معدنی باشد.

منبع: بی بی سی

گل خورک ها - Mudskippers

ترجمه حسین یوسفى

جنگل هاى ساحلى و پهنه هاى گلى شمال شرقى استرالیا محل هاى بسیار پردردسرى براى بازدید هستند. در حضور کروکودیل هاى آدمخوار و حشرات خونخوار و در محلى که جاى پایى به جز باتلاق هاى مستتر وجود ندارد به طور قطع حرکت یک زوج زیست شناس دشوار و خطرناک است. اما به هر حال جاندارى که ما در جست وجوى آن بودیم در چنین مکانى زندگى مى کند. آنها در این گلزارهاى بکر از سویى به سوى دیگر جست وخیز کرده، در میان ریشه هاى درخت حرا جابه جا مى شوند و به درون سوراخ هایشان که کمترین اثرى از خطر وجود ندارد شیرجه مى روند، سوراخ هایى که هر روز دو مرتبه توسط جزر و مد بهسازى مى شوند.

موجودات چابک چشم چراغى که ما مطالعه مى کنیم گل خورک ها (Mudskippers) ماهى هاى دوزیست هستند که در گلزارهاى دنیاى قدیم (Old World) و جنگل هاى حرا از غرب آفریقا به سوى شرق تا پاپوآى گینه جدید سکنى گزیده اند. بیست و پنج گونه گل خورک۱ از اعضاى خانواده متنوع گاوماهیان، براساس ویژگى هاى بدنى و رفتارى در چهار جنس طبقه بندى شده اند:

 Periophthalmus, Baleophthalmus, Scartelaos, Periophthalmodon. 

گل خورک ها تنها ماهیانى اند که بیشتر فعالیت هاى عمده خود شامل تغذیه، عشقبازى و دفاع از قلمرو را روى خشکى انجام مى دهند. آنها در راستاى انجام این اعمال منحصر به فرد متکى به تعدادى تخصص یافتگى هاى تکاملى هستند.

براى مثال چشم هاى برجسته آنها به خوبى براى دید هوایى واضح تغییر یافته در حالى که توانایى آنها براى دیدن در زیر آب کاهش پیدا کرده است. زیر هر چشم جانور پیاله اى پر از آب حاصل از چین خوردگى هاى پوستى وجود دارد که زمانى که چشم هایش به خاطر در معرض هوا بودن خشک مى شود آنها را در درون این ظرف آب مرطوب مى کند. گل خورک ها با داشتن باله هایى پا مانند قادرند زمانى که خارج از آب هستند راه بروند، از موانع بالا بروند و حتى از نقطه اى به نقطه دیگر جست بزنند. از طرفى آنها به شکرانه انجام شدن تغییرات ساختارى در پوست و اتاقک هاى آبششى خود قادرند هم در آب و هم در خشکى تنفس کنند.

در واقع مشاهده این جانداران به فرد این امکان را مى دهد تا اولین مهره دارانى که در ۳۶۰ میلیون سال پیش به ساحل آمدند را در ذهن خود تصویر کند. لورن ایزلى (L.Eiseley) طبیعى دان پرآوازه در مقاله خود با عنوان پوزه(The Snout)، گل خورک را چنین توصیف کرده است: از یک طایفه (tribe: صنفى تاکسونومیک مابین خانواده و جنس. م) متفاوت و از زمانى متفاوت، با این وجود به طرز شگفت انگیزى یادآور مهره داران اجدادى است. اغلب زیست شناسان براى پى بردن به توالى تغییراتى که مهره داران اولیه را قادر کرده تا به زندگى روى خشکى گذر کنند، ویژگى هاى گل خورک را بررسى مى کنند.

البته باید این نکته را مدنظر داشت که از یک منظر تکاملى گل خورک ها روابط خویشاوندى بسیار دورى با ماهیان اجدادى دارند که به مهره داران خشکى تکامل یافته اند. لیکن همچنان که ایزلى خاطرنشان کرده است شواهدى هست که هنوز هم به خشکى مى آیند. تعدادى از گونه هاى کنونى مشابه نیاکان قدیمى خودمان آمدن به ساحل را شروع کرده اند و به طور مستقلى ظرفیت هردوى تنفس هوایى و زندگى دوزیستى را در خود توسعه داده اند.

اگرچه فعالیت هاى روى زمینى گل خورک ها براى اولین بار سیصد سال قبل نظر طبیعى دانان را به خود جلب کرد با این وجود درباره رفتار آنها در زیر سطح اطلاعات کمى موجود است. توانایى ترک آب این ماهى را قادر کرده تا پهنه هاى گلى کم عمق را مورد بهره بردارى قرار دهد اما سوراخ هاى آبى همچنان براى بیشتر گونه هاى گل خورک منزلگاه و پایگاه اصلى بوده و از این محل است که فعالیت هاى خشکى خود را آغاز کرده و زمانى که توسط صیادانى تهدید مى شود به آنجا عقب مى نشیند. گل خورک ها زمانى که آب پایین است در خطر شکار شدن توسط پرندگان ساحلى و همچنین تعدادى دیگر از حیوانات خشکى مانند مارها و پستانداران قرار دارند.

از سوى دیگر هنگامى که آب بالا است بیشتر گونه هاى گل خورک براى اجتناب از مورد حمله قرار گرفتن توسط ماهیان صیادى که آب هاى کم عمق را مى کاوند، در سوراخ هاى زیرآب رفته خود پناه مى گیرند. یک سوراخ علاوه بر استفاده شدن به عنوان پناهگاه همچنین مى تواند به عنوان پرورشگاهى براى بزرگ کردن تخم ها نیز به کار رود: مشخص شده که اعضاى جنس هاى Boleophthalmus و Periophthalmus تخم هایشان را در سوراخ مى گذارند و به احتمال زیاد این وضعیت در جنس دیگر نیز وجود دارد. با وجود آن که این سوراخ ها براى امنیت بالغین و نوزادان حیاتى هستند اما یک خطر همیشه وجود دارد و آن وارد شدن آب به سوراخ ها و کاهش خطرناک میزان اکسیژن است. بدین ترتیب گل خورک ها نه فقط براى سلامتى خودشان بلکه براى امنیت تخم هاى در حال رشدشان هم که شده باید با این کاهش اکسیژن مدارا کرده یا بر آن چیره شوند.

دو نفر از ما در تلاش براى پى بردن به جزئیات سوراخ هاى گل خورک به سرتاسر دنیا سفر کردیم. این جزئیات شامل چگونگى مدیریت ماهى در پشت سر گذاشتن زمان بالا بودن آب و چگونگى مدیریت جنین هاى آسیب پذیر گل خورک براى رشد یافتن در این محیط بودند.

در همکارى با گروهى از زیست شناسان ژاپنى از دانشگاه هاى ناکازاکى و کیوتو به تماشاى پهنه هاى گلى خلیج آریاک (Ariake) در این کشور رفتیم که تبدیل شد به تماشاى نمایش جالب معاشقه P.modestus. هر بهار نر ها براى ایجاد قلمروهاى فردى سطح گلى را کنده و سوراخى حفر مى کنند که تا شصت سانت عمق دارد. این سوراخ به شکل حرف J یا گاهى به شکل Y است که دو ورودى دارد. راس پیچ خورده این سوراخ به عنوان اتاق تخم ریزى استفاده مى شود که تخم ها در آنجا گذاشته مى شوند. هنگامى که سوراخ حاضر شد نر به جست وجوى یک جفت مى گردد. در زمان پایین بودن آب و طى فصل تخم ریزى P.modestus که از اواخر ماه مه تا اوایل آگوست است نر ها در حضور ماده ها رقص خواستگارى وسوسه انگیزى را به نمایش مى گذارند.

در زمان این نمایش رنگ بدن نر ها از قهوه اى متمایل به زرد به قهوه اى خاکسترى عوض مى شود که با رنگ زمینه گل هاى تیره تفاوت دارد. هر نر تلاش مى کند تا ماده اى با تخم هاى برآمده را به قلمرو خود جلب کند و او را به سوراخش ببرد. گل خورک نر در تلاش براى جذب ماده گونه ها، دهان و اتاقک هاى آبششى خود را با پر کردن از هوا باد مى کند. او همچنین پشت خود را خم مى کند، باله دمى را تکان داده، بدنش را موج مى دهد و همچنانکه جفتى آماده در حال جذب شدن است به نمایش خود ادامه داده و به آرامى او را به طرف سوراخ مى کشد.

نر در تمام این مدت مواظب است که ماده جذب توجه یک نر رقیب نشود و فریب جادوى او را نخورد. پس خواستگار به درون سوراخ مى رود و دوباره بیرون مى آید و او را دعوت مى کند، چنان که گویى مهمان نوازى خود را نشان مى دهد. اگر ماده درنگ کند مجدداً نر نمایش خود را در بیرون و داخل کنام از سر مى گیرد تا زمانى که در نهایت معشوقه اش تحریک شود. با به دست آوردن ماده و کشیدن او به درون تله، گل خورک نر به سمت ورودى سوراخ رفته و با یک درپوش گلى در را قفل مى کند.

پیش از این محققان نشان داده بودند که پس از لقاح، تخم ها در دیواره گلى اتاق تخم ریزى گذارده مى شوند تا براى مدت یک هفته رشد کنند. اما در واقع ما درباره آنچه که پس از ورود جفت ها به سوراخ روى مى داد و نیز سرازیرشدن آب به درون اتاق تخم ریزى اطلاعات کمى داشتیم. گروه ژاپنى براى مشاهده رشد تخم ها و نیز رفتار مراقبت از تخم ها، از یک دوربین اندوسکوپى استفاده کردند که درون گل و بالاى اتاق تخم ریزى کار گذاشته شده بود. آنها با این شیوه توانستند اولین مشاهدات را از دنیاى زیرزمینى گل خورک ها به دست آورند.

هنگامى که رشد تخم ها کامل شد لاروهاى کوچک، شفاف و تازه از تخم درآمده به داخل آب درون سوراخ مى افتند و راهشان را از آنجا به سوى اقیانوس هاى باز در پیش مى گیرند. طى اولین ساعات زندگى پلانکتونى لارو، این موجود از یک کیسه زرده کوچک تغذیه مى شود. پس از حدود چهل و پنج روز این بچه ماهى به محل زیست خود در پهنه هاى گلى بازگشته و زندگى دوزیستى خود را آغاز مى کند. بررسى هاى تیم ژاپنى روى تخم ریزى و مراقبت از تخم در مورد گونه P.Modestus به همراه سایر بررسى ها به فهم چگونگى بقاى لارو در آب کم اکسیژن سوراخ پس از بیرون آمدن از تخم و نیز چگونگى سفر ماهى به دریاهاى آزاد کمک زیادى کرد.

در سال ۱۹۹۹ براى مقایسه رفتار این گونه با سایر گل خورک ها به بخش هاى شمالى در دسترس کوئینزلند در استرالیا سفر کردیم. بیش از شش گونه از گل خورک ها در پهنه هاى گلى جنگل هاى حراى جداافتاده  ناحیه Black Sal Creek با یکدیگر زندگى مى کنند و زمانى که آنجا رسیدیم سروصداى میگوها و رژه لشکر خرچنگ هاى سرباز همه جا را فرا گرفته بود. بخش خارجى سوراخ Periohthalmusهاى این جا شلوغ و داراى دکوراسیون خاصى بود. مشاهده کردیم که گونه P.argentilineatus در اطراف سوراخ خود خندقى را حفر مى کند و برجکى را در ورودى سوراخش مى سازد، این در حالى است که سوراخ در گونه قبلى بسیار ساده بود.

هم برجک و هم خندق هر دو توسط علامت خاص گل خورک آذین بندى شده اند: گلوله هاى هم اندازه اى که یک قلپ گل هستند. گونه دیگرى به نام P.minutus نیز هست که بخشى از زیستگاهش را با P.argentilineatus شریک مى شود اما دکوراسیون متفاوتى را براى بخش خارجى سوراخش استفاده مى کند. سوراخ این گونه بالغ چهار ورودى دارد که هر یک از این ورودى ها توسط یک برجک که چند اینچ ارتفاع دارد احاطه شده است. این برجک ها به قدر کافى مستحکم هستند که زمان بالا آمدن آب دوام بیاورند.

هنوز نمى دانیم که اهمیت زیست شناختى برجک ها و خندق چیست. با تجسم سطح پهنه گلى از منظر گل خورک حدس مى زنیم که خندق ها در جهت جلوگیرى از ورود سایر گونه ها به سوراخ به کار مى روند و برجک ها نیز به عنوان محل دیده بانى صیادان یا صیدها استفاده مى شوند. مشاهده کردیم که P.minutus در اولین ساعات روز در دهانه برجک خود لم داده و هنگامى که دماى این مکان را اندازه گرفتیم مشخص شد که این مکان هفت درجه گرمتر از انتهاى سوراخ است. ممکن است این ساختمان محل امنى براى جانور باشد تا به اندازه کافى براى فعالیت هاى روزانه خود گرم شود.

جزئیات حفر سوراخ گل خورک زیر نظر گرفته شده بود اما ما قصد داشتیم یافته هاى خود درباره periophthalmus را با آنچه که راجع به یک گل خورک دیگر یعنى Scartelaos histophorus (گوبى ریش دار یا فعال) مى دانستیم مقایسه کنیم. شهر ساحلى کاردول استرالیا نه فقط به خاطر میگوهاى خوشمزه و خرچنگ هاى گلى خود بلکه همچنین به جهت جمعیت هاى گوبى هاى ریش دار انبوه معروف است که پهنه هاى گلى حاشیه هاى شهر را اشغال کرده اند.

اسکله عمومى شهر محل خوبى است تا از آن جا هزاران ماهى را در حالى که در زمان پایین بودن آب در حال منازعه و رقابت هستند زیر نظر گرفته و مشاهده کنیم در حالى که باله هاى پشتى بلند آنها همچون آنتن هاى ماشین بالا و پایین مى رود. نر ها از قلمرو خود تا فاصله سى تا نود سانتى، قرص و محکم دفاع مى کنند. قلمرو ها در مکان هایى که تراکم ماهى هاى بالاست در هم چپیده اند و همانطور که نانسى آگویلار (N.Aguilar) زیست شناس دریایى دانشگاه کالیفرنیا گزارش داده به شکل پنج ضلعى یا شش ضلعى درآمده اند. نر ساکن براى دفاع از سوراخ خود در برابر سایر نر ها، ترکیبى از نمایش هاى تهدید گرانه و رودرروى مستقیم را به کار مى گیرد که به عقب نشینى یا تعقیب رقیب مى انجامد.

هنگامى که یک نر از جنس Scartelaos در حال حفظ قلمروش نیست تلاش مى کند تا با نمایش یک مانور متظاهرانه که زیست شناس دریایى استرالیا نورمن میلوارد (N.Milward) آن را در بلند کردن بدن روى دم و سپس انداختن آن به یک سو توصیف مى کند، نظر ماده اى را جلب کند. در واقع حیوان روى دم خود مى ایستد و سپس به یک سو مى افتد. ممکن است یک نر کوشا براى جذب جفت بار ها و بار ها این حالت ایستادن روى دم را انجام دهد به طورى که شاهد بودیم یکى از همین نر ها هشتاد و سه بار پیاپى این حرکت را انجام داد. اگر معاشقه موفقیت آمیز باشد جفت یک قلمرو و یک سوراخ را مشترک مى شوند.

ماهى نر و ماده گهگاهى با قرار گرفتن در یک راستا و نیز پیچ دادن بدنشان براى هم تماس خود را با یکدیگر حفظ مى کنند و چنین به نظر مى رسد که آنها با تکان دادن باله هاى دمى و تغذیه از پلانکتون و جلبک ها (سایر گونه ها از سخت پوستان، حشرات و کرم ها تغذیه مى کنند) با یکدیگر ارتباط برقرار مى کنند. اگر ماده از سوراخ خیلى دور شود، نر رد او را گرفته و همسرش را به سمت سوراخ حرکت مى دهد.

گوبى هاى ریش دار هنگامى که آب بالا مى آید و پهنه هاى گلى را مى پوشاند به سوراخ امن خود بازمى گردند، مکانى که تا زمان پسروى مجدد آب در آن باقى مى مانند. آب درون لانه Scartelaos نیز درست شبیه به مورد سوراخ Periophthalmus از اکسیژن پایینى برخوردار است و به این خاطر ماهى با قرار دادن مقدار هواى لازم درون سوراخش، کمبود اکسیژن طى بالا بودن آب را جبران مى کند. در واقع مشابه کشاورزانى که سطل به سطل آب را براى پر کردن یک آبشخور مى کشند، گوبى هاى ریش دار نر و ماده به طور پیاپى در بیرون هوا قورت داده و آن را به داخل سوراخشان انتقال مى دهند. مشاهده قورت دادن هوا توسط ماهى در سطح انجام شدنى است اما به طور دقیق نمى دانیم که درون سوراخ چه اتفاقى روى مى دهد.

براى پى بردن به این قضیه یک سیستم سوراخ گل خورک مصنوعى را زمانى که در انستیتوى استرالیایى علوم دریایى و در انستیتوى اقیانوس شناسى لاجولا در کالیفرنیا کار مى کردیم، تعبیه کردیم. سازه ما که اولین از نوع خود بود به پنجره دیدزنى اى مجهز شده بود که از طریق آن مى توانستیم پاکت هواى دهانى ماهى را به خوبى مشاهده کنیم. گویى ریش دارى که در دهانش یک قلپ هوا دارد باید براى چیره شدن بر به پایین کشیده شدن (شناور ماندن) با قدرت زیادى شنا کند. اما در درون سوراخ تا زمانى که هواى درون دهن رها شود، ماهى مقابل سقف سوراخ، شناور مى ماند.

سپس ماهى یا در کف سوراخ مى نشیند و از ذخیره هوایى فورى استفاده مى کند و یا اینکه به سطح بازمى گردد تا یک بار دیگر دهانش را پر از هوا کند. احتمالاً این پاکت هوا براى اینگونه ماهى در زمان محصور شدن او طى بالا بودن آب حیاتى است و بنابراین براى زوج هاى جفت گیرى کننده اهمیت دو برابرى خواهد داشت. پس از مشاهده این وقایع حدس زدیم که جفت ها تخم هایشان را درون یا در نزدیکى پاکت (کیسه) هوا قرار مى دهند. گروه ژاپنى دریافته بودند که ذخیره هوایى براى رشد خوب تخم در P.modestus حیاتى است و ما نیز امیدواریم که سیستم آزمایشى تهیه شده ما یافته هاى مشابهى را در مورد جنس Scartelaos و پاسخ هاى بیشترى را براى سایر پرسش ها (از زندگى این موجودات) فراهم کند.

دو جانور شناس به نام هاى رابرت سى استبینس (R.C.Stebbins) و مارگارت کالک (M,Kalk) در سال ۱۹۶۱ در مقاله اى درباره تاریخ طبیعى یک گل خورک نوشته اند: هر کسى بى درنگ با مشاهده این گوبى ها به ارزش بقایى زندگى در خشکى پى مى برد. گل خورک ها با آمدن به ساحل و در عدم رقابت با سایر ماهیان در بسیارى موارد از جمله در جست وجو براى غذا، بر خویشاوندان آبزى خود برترى کسب کرده اند. با همه این ها، گل خورک ها هنوز ماهى هستند و وابسته به آب باقى مانده اند.

 Natural History, Sep .2002  :منبع

*هیتر جى لى (H.J.Lee) در هشت سالگى تصمیم گرفت که یک زیست شناس دریایى شود و اکنون دانشجوى دکتراى انستیتوى اقیانوس شناسى واقع در لاجولاى کالیفرنیا است. جفرى بى گراهام (J.B.Graham) زیست شناس دریایى و فیزیولوژیست همین مرکز در سال ۱۹۹۷ کتاب «ماهى هاى هوازى» را نوشته است.

پانوشت:

۱- از بیست و پنج گونه گل خورک موجود در خانواده گاوماهیان که تاکنون شناسایى شده اند دوگونه آنها

Periophthalmus waltoni , Baleophthalmus dussumieri در آب هاى جنوبى ایران پراکندگى دارند.

 

 

درندگان تکامل انسان را رقم زدند

 

پژوهشگران می گویند این پندار عمومی که اجداد دوردست انسان شکارچیان سرسختی بودند که هر چه در سر راهشان بود فتح و تسخیر می کردند غلط است. محققان این هفته در گردهمایی انجمن آمریکایی پیشبرد علوم اعلام کردند که انسان های اولیه خود طعمه شکارچیان قویتری بوده اند. بر اساس نظریه این گروه، این وضع ممکن است باعث تکامل انسانهای اولیه و افزایش سطح همکاری آنها برای پرهیز از شکار شدن شده باشد.

انسان شناسان می گویند به رغم ظرفیت خارق العاده بشر برای جنگ و خشونت، ما انسان ها موجوداتی بسیار اجتماعی هستیم. جیمز ریلینگ، از محققان دانشگاه اموری در آتلانتای آمریکا می گوید افراد از تمایل دیگران به همکاری با آنها استقبال می کنند. اما انسان ها با کسانی که علاقه ای به همکاری ندارند با نگرش منفی برخورد می کنند. آقای ریلینگ درباره ساز و کار زیست شناختی همکاری میان انسان ها تحقیق می کند. او این تحقیقات را به وسیله روش های تصویربرداری از مغز انجام می دهد.

او مغز افراد را حین انجام یک بازی آزمایشی بررسی کرده است. در این بازی تمایل افراد مورد آزمایش برای همکاری با دیگران ارزیابی می شود. به گفته دکتر ریلینگ خاطره عدم همکاری دیگران به خوبی در حافظه افراد ثبت می شود.

 

'طعمه سخت'

آقای ریلینگ می گوید شامپانزه ها بر خلاف ما علاقه ای به کمک کردن به یکدیگر حین خطر ندارند. این در حالی است که آنها نزدیک ترین خویشاوندان ما میان حیوانات هستند. رابرت ساسمن، از محققان دانشگاه واشنگتن در سن لوئیس می گوید هوش و همکاری انسان ها در اثر نیاز به چیره شدن بر شکارچیان خود تکامل یافته است. پروفسور سوسمن انسان های اولیه را طعمه جانورانی مانند سگ های وحشی، گربه سانان، کفتار، عقاب ها و سوسمارها می داند.

 آقای ساسمن، Australopithecus afarensis، یکی از اجداد احتمالی بشر را نمونه واضح یک طعمه خوب برای شکارچیان می داند. بر این اساس این میمون نما برای گریز از خطرات هم بر روی زمین و هم بر روی درختان زندگی می کرده است. دکتر آگوستین فوئنتس از دانشگاه نوتردام با این فرضیه موافق است. او می گوید انسان های اولیه در معرض تهدیدهای محیطی متفاوتی مانند خطر شکار شدن قرار داشتند. به گفته دکتر فوئنتس انسان های اولیه مجبور بودند که انرژی بیشتری را صرف کنند و برای نجات خود به زندگی اجتماعی روی آوردند تا به طعمه های سخت تری تبدیل شوند. دکتر فوئنتس به  Australopithecus و Paranthropus به عنوان دو گونه از انسان های اولیه برای توضیح نظر خود اشاره می کند. او می گوید بر خلاف گونه نخست، گونه دوم موفق نشد تا با تهدیدهای محیطی وفق پیدا کند و یک میلیون و دویست هزار سال پیش منقرض شد.

منبع: بی بی سی

فسیل های قطبی از مهاجرت آبزیان به روی زمین می گویند

 

دانشمندان می گویند فسیل های کشف شده در مناطق قطبی کانادا بیانگر بخشی از تاریخ تکامل جانداران و مهاجرت گونه های آبزی به خشکی است. دیرینه شناسان آمریکایی با انتشار مقاله ای در مجله معتبر نیچر(Nature) به یافته های جالب خود از فسیل های ۳۸۳ میلیون ساله قطبی به عنوان بخشی از حلقه مفقوده تکامل اشاره کرده اند. دانشمندان می گویند گونه خاصی از ماهی هایی که باله های لب دار داشته اند، در دوره زمین شناختی پالئوزوئیک از دریا خارج شدند و به جانوران زمینی تبدیل شدند. ولی آنها برای سال های متمادی به دنبال مدرکی بودند که تایید کننده تکامل ماهی های موسوم به پاندریکتیس به جانور زمینی موسوم به آکانتوستگا(Acanthostega)  باشد. پاندریکتیس در حدود ۳۸۵ میلیون سال پیش در دریا زندگی می کرده است و قدمت آکانتوستگا که قدیمی ترین گونه شناخته شده جانوران چهار پا است به حدود ۳۶۵ میلیون سال قبل بر می گردد.

 

 

تیکتالیک روزئه

'حلقه مفقوده'

دو دیرینه شناس آمریکایی در سال ۱۹۹۹ برای کشف حلقه مفقوده تکامل به مناطق قطبی کانادا سفر کردند. پروفسور نیل شوبین از دانشگاه شیکاگو و پروفسور ادوارد داشلر از اعضای آکادمی علوم طبیعی فیلادلفیا بالاخره در سال ۲۰۰۴ موفق شدند به سه فسیل مربوط به گونه ناشناخته ای که تیکتالیک روزئه نامیده شد، دست پیدا کنند. این فسیل ها در نانووات کانادا کشف شدند و طول بزرگترین آنها حدود ۳ متر است. ساختار فیزیکی این جاندار تا حدودی مشابه ماهی است و دارای باله و ساختار اسکلتی ماهیان است. در این حال، سر این جاندار مانند سر تمساح پهن است و چشم هایش نیز در قسمت بالای سرش قرار گرفته اند. بر خلاف ماهیان، حد فاصل میان سر و تنه تیکتالیک روزئه به چیزی شبیه به گردن تبدیل شده است.

دیرینه شناسان می گویند نحوه قرار گرفتن چشم های این جاندار بیانگر زندگی آن در آب های کم عمق است.دکتر اندرو میلنر که از اعضای موزه تاریخ طبیعی بریتانیا است می گوید سالم و یک تکه بودن فسیل های کشف شده در کانادا، به شناخت این جاندار کمک شایانی کرده است. پروفسور جنیفر کلاک که از استادان دانشگاه کمبریج است نیز اهمیت این اکتشاف را با شناسایی فسیل آرکئوپتریکس برابر می داند. آرکئوپتریکس ها پرندگانی بودند که به عنوان حد فاصل تکامل خزندگان به پرندگان شناخته شده اند.

منبع: بی بی سی

جنگل، چراگاه نیست

این روزها ارزش کارکردها و خدمات اکوسیستمى جنگل هاى شمال ایران بر مبناى محاسبات اقتصادى در هر سال، معادل ۷ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان تعیین شده که رقم قابل توجهى است و حتى مى تواند با اقلام نفتى و پتروشیمى کشور رقابت کند. اما صرف نظر از این ارزش هاى اقتصادى، جنگل هاى شمال ایران نیازمند مدیریت و توجه بیشتر مسئولان و همکارى و همیارى مردم در حفاظت است. بدون شک اگر زمانى فرارسد که مردم و مسئولان، نگاه سنتى خود را از جنگل به نگاهى مدرن و مبتنى بر طبیعت تبدیل کنند آن روز قدم بزرگى براى حفظ جنگل شمال برداشته خواهد شد.

باید باورکنیم که جنگل چراگاه نیست که هر چه دام داریم به سمت جنگل سرازیر کنیم و حال آن که اگر با کارکردهاى طبیعى این ثروت ارزشمند آشنا شویم استفاده هایى به مراتب بهتر از آنچه که گاهى تصور مى شود، مى توان از جنگل داشت. مى توان از هر کیلوگرم خاک با ارزش کف جنگل، برنامه تولید ضابطه مند قارچ خوراکى را در دستور کار قرار داد و در راستاى این طرح همان چیزى را به مردم حاشیه جنگل و جنگل نشینان هدیه کرد که سال هاست دولت کره جنوبى به جنگل نشینان داده است. در این کشور مردم به جاى قطع درخت و فروش آن و یا تخریب و تبدیل اراضى جنگلى به مزارع کشاورزى و یا حتى پرورش زیاد از حد دام، به پرورش قارچ خوراکى روى آورده اند. خاک غنى و انبوه برگ هاى کف جنگل در فصل پاییز، سرمایه ارزشمندى است که مى توان از آن براى پرورش انواع قارچ هاى خوراکى بهره برد. کره جنوبى هم اکنون با سرمایه گذارى کم هزینه خود در بخش پرورش قارچ خوراکى و ایجاد اشتغال براى جنگل نشینان، به یکى از بزرگ ترین صادر کنندگان قارچ در دنیا تبدیل شده که هر ساله میلیون ها دلار براى این کشور ارزآورى دارد.

جنگل صرف نظر از همه ارزش هایى که دارد و خود یک منبع در آمد پایدار براى هر کشورى محسوب مى شود، به مدیریت پایدار و علمى نیز نیاز دارد. مدیریتى که مبتنى بر علم اکولوژى باشد و بیشتر از آن که در فکر تبدیل درختان به گرده بینه باشد به فکر حفظ اکوسیستم موجود و استفاده از سایر کارکردهاى درختان باشد. اگر چنین مدیریتى حاکم شود قطع یقین گام بزرگى براى حفاظت از این میراث ارزشمند برداشته خواهد شد. با این حال وضع جنگل هاى شمال ایران در حال حاضر به گونه اى است که براى اصلاح این وضع و از میان بردن عوامل تخریب به بودجه هاى دولتى هم نیازمند است حال آن که مدیر کل منابع طبیعى استان مازندران معتقد است تاکنون از سوى دولت براى هر هکتار جنگل، سالانه کمتر از یک دهم درصد ارزش اقتصادى آن هزینه شده است.

 منبع: روزنامه ایران

مقدمه ای بر اکولوژی رفتار

به انضمام فصلی در اکولوژی رفتار انسان

تألیف کربز و دیویس - ترجمه  عبد الحسین وهاب زاده  - چاپ پنجم - سال 1386 -426 صفحه - قیمت 30000 ریال
کتاب مقدمه ای بر اکولوژی رفتار اثر کربز و دیویس، از کتابهای مرجع اکولوژی رفتار در دنیا به شمار می رود. به انتخاب مترجم کتاب، عبدالحسین وهابزاده بوم شناس ممتاز کشورمان، به پنجمین چاپ این کتاب که به تازگی توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد وارد بازار نشر شده است، فصلی نیز در اکولوژی رفتار انسان اضافه شد. خلاصه ای از گفتگوی مارا با آقای وهابزاده درباره اهمیت این کتاب و نویسندگان آن و نیز علت افزودن فصلی در اکولوژی رفتار انسان بر آن، در زیر بخوانید.

کربز و دیویس دو کتاب با عنوان اکولوژی رفتار دارند که یکی از آنها کتاب حاضر است و دیگری کتاب مجموعه مقاله ای با زیرعنوان Evolutionary Approach که توسط این دو جمع آوری و ویرایش شده‌است، هردوی آنها از اساتید برجسته در زمینه اکولوژی رفتارند و هر دو کتابشان کتابهای مرجع این رشته محسوب می‌شود، بخصوص کتاب اکولوژی رفتارشان کتاب بسیار معتبری است و در همه جای دنیای به عنوان کتاب درسی در این رشته استفاده می‌شود. من از کتاب اکولوژی رفتار با رویکرد تکاملی مقاله‌ای نوشته خانم مونیک بورگرهوف مولدر که مردم‌شناس آمریکایی با رویکرد تکاملی است را به این کتاب علاوه کردم که بحثی هم از اکولوژی رفتار انسان در آن آمده باشد. پروفسور بورگرهوف استاد دانشگاه کالیفرنیا و مردم‌شناس مشهوری است که روی قبایل ابتدایی بخصوص در آفریقا بسیار کار کرده‌است.
متاسفانه در میان متخصصین علوم‌اجتماعی پیشرفت رویکرد تکاملی از همه عرصه‌های علوم انسانی کندتر بوده، علومی چون اقتصاد و روان‌شناسی و حتی فلسفه از این حوزه استفاده می کنند ولی جامعه‌شناسی خیلی کند و پاکشان پشت سر اینها آمده و من برای اینکه این بحث بیشتر باز شود و مصادیقی از کاربرد این عرصه علمی در مورد انسان عنوان شده باشد این فصل را علاوه کردم.
بورگرهوف یکی از محتاط‌ترین اکولوژیست‌های رفتار انسانی است و چون خیلی با احتیاط درباره مسائل انسان صحبت می‌کند من فکر کردم مناسبترین مورد است، بگذریم از اینکه مورد تایید نویسندگان کتاب هم هست و من فکر کردم با آوردن این فصل زیاد در کتاب کریز و دیویس مداخله نکرده ام.
این کتاب با اضافه شدن این فصل، علاوه بر زیست شناسان و اکولوژیست ها، برای جامعه شناسان، مردم شناسان، دانشجویان تاریخ و روان شناسان قابل استفاده خواهد بود، چون چشم آنها را به انسان به شیوه جدید باز می کند. مقدمه کتاب هم بیشتر خطاب به آنهاست که می‌خواهند مصادیق انسانی داشته باشند تا مطمئن شوند که این شاخه به قلمرو آنها هم مربوط می‌شود.
جامعه‌شناسان، انسان را موجودی محصول فرهنگ می‌دانند و معتقدند ژنتیک در مورد او نقشی بازی نمی‌کند و گذشته تکاملی او در شرایط امروزی جایگاهی ندارد، در حالی که مصادیقی را که خانم بورگرهوف و دیگران می‌آورند همگی گویای این است که ما اولا موجودی هستیم که تا اندازه زیادی ژنتیکمان در امورمان مداخله دارد و ثانیا شیوه‌های تصمیم‌گیری و حل و فصل ما به مقدار زیاد شبیه به همان چیزی است که در سایر جانوران می‌بینیم مثلا وقتی که ایشان سیستم ارث را تجزیه تحلیل می‌کند نشان می‌دهد که ثروت به همانجایی می‌رود که ژن می‌رود یعنی در جوامعی که قطعیت پدری بالاست، پدر ثروت خودش را به فرزندانش می‌دهد اما در جوامعی که به هر دلیلی قطعیت پدری پایین باشد این ثروت به خواهرزاده ها می‌رسد، چرا که مطمئن است سهم خواهرزاده‌ها مال خودش است.
درباره انتقاداتی که بر اکولوژیستهای رفتار درباره ضعف روش شناختی آنها می‌شود باید گفت از زمانی که بورگرهوف مولدر این مقاله را نوشته، پیشرفتهای زیادی در این زمینه صورت گرفته، مثلا نمونه هایی که کارت رایت در کتاب تکامل و رفتار انسان آورده که در عرصه روانشناسی تکاملی کار شده به خوبی نشان می دهد که علت رفتارهای ما در بسیاری از موارد برای خود ما هم مشخص نیست ما فقط بر اساس بیزاریها و تمایلاتمان آنچه را انجام می دهیم که ژنهامان دیکته می کنند.
مثلا در مورد انتخاب جفت دیده شده که آنکسی مطلوب زن هست که به طریقی مانع از ازدواجهای خویشاوندی بشود. مطالعه‌ای در مورد بوی مورد علاقه زنها انجام شده که در کتاب کارت رایت به آن اشاره می‌شود، زیرپیراهن چند مرد را به زنها می‌دهند تا از روی بوی آنها بگویند کدامیک را به عنوان شریک جنسی خود انتخاب خواهند کرد. وقتی نتایج پاسخ زنان آنالیز شد دیده شد که آنها به کسانی علاقه نشان دادند که سیستم هیستوکمپتیبیلیتی شان یعنی آن کامپلکسی که مربوط به قرابت بافتی شان می‌شود یعنی اگر ما از کسی بافت می خواهیم برداریم و به بدن کس دیگری بزنیم این بافت ها باید با هم خوانایی داشته باشند، دیده شده که زن ها بویی را انتخاب می کنند که متعلق به آن مردانی است که سیستم هیستوکمپتیبیلیتی شان نقطه مقابل خودشان است یعنی آن ژنی را برمی‌گزینند که زن خودشان نباشد یا به ژن خودشان نزدیک نباشد. این یعنی می‌شود ازمایشاتی را طراحی کرد که نشان بدهد ما بخشی از تصمصم گیریهایمان در بسیاری ازمسائل از جمله در مورد ارث، توزیع منابع، انتخاب جفت، شیوه پرورش فرزندانمان و ? بدون اینکه آگاهانه اطلاع داشته باشیم در همان مسیری می رود که تکامل گذشته ما به آن حکم کرده است.
فشارهای اجتماعی هم به علت تکامل ریست شناختی به شکل امروزی درآمده اند و در واقع فشار و الزام اجتماعی برای جانوران دیگر هم وجود دارد و مختص ما نیست، یک جانور وقتی از محیط جنگلی به محیط باز می‌آید فشار اجتماعی جدیدی بر او وارد می آید صیاد بهتر او را می‌گیرد.، پیداکردن منابع تغییر می‌کند و تعامل بین اعضای گروه متفاوت می شود و بهتر می شود و بر اساس این تغییرات که می شود گفت کوتاه مدت و  اکولوژیکی-فرهنگی اند رفتار حیوان هم تغییر می کند در همه خصوصیاتش یعنی در اندازه گله، شیوه معیشت و سازماندهی اجتماعیشان تاثیر می گذارد. فشارهای اجتماعی تنها روی انسان تاثیر نمی گذارد و ما از آنجایی که انسان را همواره تافته جدا بافته دیده ایم بسیاری از ویژگیهایش را منحصر به انسان می دانیم ولی وقتی چشممان را به موجودات دیگر باز کنیم، خواهیم دید آنها هم از همین قواعد پیروی میکنند یعنی اگرچه که محیط تکاملی گذشته شان که ژنهای انها را شکل داده است به مقدار زیادی رفتارهای آنها را سازمان دهی و جهت دار می کند. اما شرایط امروزی شان هم روی این عوامل تاثیرگذار است و می تواند دستورات ژنتیکی را تعدیل بکند یا تغییر بدهد در واقع ما در مورد انسان هم نمی گوییم که ژنتیک هر سازی را بزند انسان می رقصد بلکه می گوییم انسان موجودی نیست که ژنتیکش روی فعالیتهای امروزیش تاثیر نداشته باشد ما می گوییم آن تاثیرها او را به سمت بعضی گزینه ها جانبدار می کنند و بعضی گزینه ها را برای انسان محتمل تر می کنند نه اینکه برای او مقدر می کنند که او جز این کار دیگری نمی تواند بکند. در مورد سایر جانوران هم تا جایی که ما می دانیم همینطور است.
 
 

آزولا، بلاى جان طبیعت شمال

سرخس آزولا در اواسط دهه ۱۳۶۰ از یکى از کشورهاى جنوب شرقى آسیا به عنوان گیاه جاذب ازت هوا براى غنى سازى شالیزارها و اجراى طرح هاى مطالعاتى وارد کشور شد. «آزولا» در کشورهایى همچون چین، ویتنام و فیلیپین علاوه بر غنى سازى مزارع برنج به عنوان کود سبز، براى خوراک دام و طیور حتى درمواردى به عنوان خوراک انسانى مورد استفاده قرار مى گیرد.اما این گیاه، در سال ۱۳۶۷ در اکثر مانداب هاى شمال کشور از جمله تالاب انزلى منتشر شد.

در توجیه استفاده از آزولا در ایران استدلال مى شد که به دلیل رابطه همزیستى آن با جلبک خاصى به نام آنابینا آزولى مى تواند منجر به تولید ازت فراوان و کاهش مصرف کودهاى ازته در خاک شود.

به گفته برخى ازکارشناسان منبع اصلى تأمین کود ازته در زراعت برنج ، اوره است که به علت شرایط غرقابى مصرف کود اوره در زراعت برنج، ۴۰ تا ۶۰ درصد تلفات را به دنبال دارد و بررسى ها نشان مى دهد که حضور آزولا در اراضى برنجکارى مى تواند سبب صرفه جویى قابل توجهى در مصرف اوره شود.

به گفته آنان با توجه به این که قسمتى از تلفات کود اوره به صورت گازهاى سمى NH3، NO2 ، N2، N2Z وارد جو مى شود، کشت آزولا مى تواند مصرف اوره را تا ۱۰۰ کیلوگرم در هکتار کاهش دهد. بر اساس استدلال هاى یاد شده با تکثیر و گسترش گیاه آزولا در مزرعه مى توان تا حد زیادى از تلفات ازت، فسفر، پتاس، کلسیم، گوگرد، آهن، منیزیم، روى، منگنز، کبالت و مس جلوگیرى کرد.

ضمن این که پوشش ضخیم آزولا علاوه برکنترل علف هاى هرز مى تواند، به عنوان کود سبز در جایى که کودهاى سبز دیگر نمى توانند رشد کنند، کشت شود. براساس مستندات موجود این گیاه پس از ۵ سال از تاریخ ۱۳۶۷ به نحو خطرناکى سطح تالاب انزلى را پوشاند و دامنه آن به قدرى گسترش یافت که از سال ۷۷ به عنوان یک بحران زیست محیطى در استان گیلان مطرح شد. اما وجود و مشکل آزولا که در گذشته به تالاب انزلى ختم مى شد اکنون فراتر از محیط آبى این تالاب در سطح وسیعى از تالاب ها و محیط هاى آبى استان هاى گیلان و مازندران پراکنده شده است.

برخى از کارشناسان این گیاه را بدترین گونه غیربومى مى دانند که بدون مطالعه همه جانبه آثار آن وارد شمال کشور شد و هم اکنون به یک معضل بزرگ خصوصا براى طبیعت گیلان تبدیل شده است. اما رشد انفجارى این گیاه غیربومى در محیط هاى آبى استان گیلان بویژه در سواحل لب شور دریاى خزر در مقایسه با موطن اصلى اش تعجب محققان و کارشناسان را برانگیخته است.

این گیاه داراى ریشه هاى چند میلیمترى است که در سطح آب و مناطق مرطوب به طورسریع رشد مى کند و جوانه ها بر روى گیاهان قدیمى تر مى روید و با پوساندن گیاهان زیرین از آنها به عنوان منبع غذایى استفاده مى کند. گیاه آزولا که از طریق (اسپوروکارپ) و سبزینه تکثیر مى یابد، در صورت فراهم بودن شرایط مى تواند وزن خود را در مدت ۲ تا ۳ روز به ۲ برابر برساند. ضمن آنکه آزولا به راحتى بوسیله جریان هاى آب و پرندگان و وسایل نقلیه جابجا مى شود و در مدت کوتاهى منطقه وسیعى را فرا مى گیرد.

براساس شواهد موجود در حال حاضر این گیاه بسیارى از گونه هاى گیاهى آبزى با ارزش شناور و غوطه ور مانند گیاه عدسک آبى تالاب انزلى، گیاه اسپیرودلا و لاله تالابى محیط هاى آبى گیلان و مازندران را مورد تهاجم قرار داده است. این گیاه مزاحم، همچنین با مفروش کردن سطح آب هاى راکد در محیط هاى تالابى همانند تالاب انزلى مهاجرت و ورود پرندگان را نیز با اختلال مواجه کرده است. علاوه بر آثار مخرب آزولا بر تالاب ها، بسیارى از شالیکاران برخلاف انتظار این گیاه را یک مشکل براى شالیزارهاى خود مى دانند.

یک کشاورز در این باره مى گوید: با وجود این که برخى بر مفید بودن گیاه آزولا در مزارع شالیزارى تأکید دارند ولى این گیاه مانع رسیدن اکسیژن کافى به ساقه برنج شده و براى آن نیز مشکل ایجاد مى کند. در همین حال بسیارى از کارشناسان و مدیران بخش هاى کشاورزى بر استفاده مفید این گیاه بخصوص براى غذاى دام و طیور اصرار دارند. برخى از کارشناسان معتقدند: گیاه آبزى آزولا مى تواند به یک خوراک عمده و پرفایده براى دام، طیور و آبزیان تبدیل شود.

به گفته آنان ذرت سیلو شده ۶ درصد پروتئین دارد درحالى که پروتئین سیلو شده آزولا ۱۲ درصد است ضمن این که سیلوى آزولا را مى توان به صورت فشرده و بى هوازى با ترکیبى از سبوس برنج و ملاس چغندر تهیه کرد و در دسترس دامداران قرار داد. به گفته آنان ترکیبات غذایى گیاه آزولاى سبز، ۱۶ درصد پروتئین خام، ۱/۱ درصد کلسیم و ۲۴ درصد فسفر است. اما برخى از محققان به دلیل جذب بسیار بالاى مواد سمى و فلزات سنگین از سوى آزولا، هر گونه استفاده از این گیاه را بدون مطالعه آن خطرناک ارزیابى مى کنند.

رئیس گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعى دانشگاه گیلان در این باره گفت: استفاده از این گیاه براى غذاى دام قبل از هر گونه مطالعه و بررسى به دلیل جذب مواد سمى از سوى آن، بسیار خطرناک است.  یکی از محققین و تالاب شناسان که مطالعات جامعى در تالاب انزلى و درباره گیاه آزولا انجام داده است، مى گوید: این گیاه شناور با ایجاد رقابت غذایى در تالاب ها براى گیاهان بومى شناور و غوطه ور تالاب ها مزاحمت ایجاد کرده و حیات این گیاهان را بطور جدى با خطر مواجه ساخته است.  این گیاه غیربومى عوامل زنده و غیرزنده اکوسیستم آبى تالاب ها و آبگیرهاى شمال کشور را تهدید مى کند. این گیاه برخلاف زادگاه اصلى اش در جنوب شرقى آسیا در شمال کشور از نظر بیولوژى و زیستى بسیار مقاوم شده است. استفاده از گیاه آزولا در محیط هاى آبى مانند تالاب انزلى به دلیل جذب سموم در بافت این گیاه براى خوراک دام و طیور خطرناک مى داند. ایجاد انگیزه مناسب اقتصادى درباره جمع آورى این گیاه مى تواند جهت تداوم استفاده و حذف بیشتر این گیاه از قلمروهاى آبى مفید باشد.

آزولا را در حال حاضر به عنوان یک معضل بزرگ محیط زیست گیلان است و این گیاه هم اکنون از کنترل خارج شده و هرگونه اقدامى براى این گیاه مستلزم هزینه بالایى است. نسبت به خطر این گونه تهاجمى غیربومى در اوایل دهه ۷۰ هشدار لازم از سوى کارشناسان داده شده بود ولى کسى به این هشدارها توجه نکرد. این گیاه از جمله گیاهانى است که با رشد غیرعادى در محیط هاى آبى گیلان حیات دیگر گونه هاى بومى آبزى را به خطر انداخته است. آزولا بیشترین مشکل را براى تالاب بین المللى انزلى ایجاد کرده است که این تالاب با دارا بودن زنجیره غذایى مناسب یک اکوسیستم غنى محسوب مى شود.

به هر حال آنچه در این خصوص مى توان گفت این است که در صورت بررسى دقیق علمى و برنامه ریزى درست، گیاه آزولا از یک تهدید مى توان به عنوان یک فرصت مبدل کرد.

 منبع: روزنامه ایران، فرهاد نظرپور

سمور آبى گیلان در خطر انقراض

سمور آبى(otter)  یا شنگ پستاندارى است بسیار زیرک با نام علمى Lutra lutra که در معرض خطر انقراض قرار دارد.

این پستاندار کمیاب اخیراً به دلیل به دام افتادن در تورهاى ماهیگیرى تعبیه شده در تالاب هاى استان گیلان و از طرفى توسعه پرورش ماهى و اقدام به مبارزه صاحبان مراکز پرورش با این جانور به عنوان آفت با خطر جدى ترى روبه رو است.

 مدیرکل حفاظت محیط زیست استان گیلان در این باره گفت:صیدغیرمجاز در تالاب ها علاوه بر ضربات مؤثرى که بر جمعیت آبزیان وارد مى کند مفهومى را با عنوان صید ضمنى یا (Beaching) به دنبال دارد. در این خصوص دام هاى پهن شده گاهى صیدهاى ناخواسته اى را در خود جا مى دهند که از جمله آنها این پستاندار بسیار زیبا و نادر است.

گاهى نیز دیده مى شود که استخرهاى پرورش ماهى و على الخصوص ماهیان سردآبى براى جلوگیرى از عدم ورود این پستاندار به حوضچه هاى پرورش در ورودى مزرعه استخرى را تعبیه مى کنند که متأسفانه جریان برق به آن وصل مى شود، در این رهگذر پستاندار به محض تماس با آب استخر به دلیل برق گرفتگى جان خود را از دست مى دهند یا گاهى با اسلحه با این جانور مبارزه مى شود.

اگر نگاه منصفانه اى وجود داشته باشد اغلب استخرهاى سردآبى در کناره هاى رودخانه ها و مماس بر زیستگاه این گونه بى نظیر ساخته مى شود که حیوان جهت دستیابى به غذا گاهى از استخرهاى پرورش استفاده مى کند. از طرفى چنانچه در مهندسى سازه هاى شیلاتى ارتفاع سطح آب از لبه حوضچه ها افزایش یابد حیوان به دلیل تشخیص این که پس از پریدن در استخر توانایى برگشتن از استخر را نخواهد داشت وارد حوضچه ها نمى شود. کما این که در کشور آلمان هم اکنون این امر اجرا مى شود و این راه حل نیز از سوى پروفسور هایدمن ارائه شده است. زیستگاه شنگ یا سمور آبى در مناطقى از کشور، از جمله گیلان گزارش شده است. این پستاندار بسیار محتاط است و به همین دلیل بسیار کم دیده مى شود. فعالیت این حیوان عمدتاً در شب بوده و غذاى اصلى آن ماهى است . این جانور على الخصوص ماهى هاى کوچک و متوسط و مریض را شکار مى کند. علاوه بر آن شنگ از حیوانات دیگر نظیر قورباغه، خرچنگ و جوندگان مخصوصاً موش آبى نیز تغذیه مى کند که نقش مؤثر آن را در تنظیم جمعیت جوندگان نشان مى دهد.

 قابلیت این گونه از منظر شنا در محیط آبى و دویدن در محیط خشکى از او شکارچى بسیار ماهرى ساخته است. این جانور داراى بدنى دراز و نسبتاً باریک و دم بلند است، طول بدن تا ۷۵ سانتى متر و طول دم آن ۵۰ سانتى متر است. سر مسطح و پوزه کوتاه و رنگ قهوه اى بدن از دیگر مشخصات شنگ به شمار مى رود.

زلفى نژاد خاطرنشان کرد: این گونه منحصر به فرد به دلیل ذهنیت منفى صیادان و استخرداران و گاهى به دلیل پوست آن به قیمت هاى بسیار ناچیز به فروش مى رسد و حتى گاهى به خارج از کشور فرستاده مى شود.

گفتنى است این گونه در فهرست کتاب سرخ مؤسسه IUCN در طبقه در معرض تهدید قرار دارد.

منبع: روزنامه ایران

فرود یک میلیون پرنده مهاجر در گلستان

در سال جاری حدود یک میلیون قطعه انواع پرنده مهاجر براى زمستان گذرانى به نواحى شمالى گنبد کاووس مهاجرت کردند.

 رئیس اداره محیط زیست شهرستان گنبد کاووس درشرق استان گلستان گفت:" این تعداد پرنده مهاجر که همه ساله براى زمستان گذرانى از اواخر فصل پاییز به این منطقه مهاجرت مى کنند، نزدیک به۹۰گونه هستند.

استان گلستان و بویژه مجموعه تالاب هاى بین المللى شمال گنبدکاووس هر ساله شاهد حضور این پرندگان زیباست که تا اواخر اردیبهشت ماه در این تالاب ها به سر مى برند و همزمان با گرم شدن هوا براى تابستان گذرانى به مناطق نیمکره شمالى بازمى گردند.

 امسال علاوه بر فلامینگوها، غازخاکسترى، پلیکان سفید، انواع اردک سرسبز و سرحنایى، قوها، چنگرها، آنقوت، تنجه، انواع آبچلیک ، سلیم ها، عقاب دریایى دم سفید، دسته هاى بزرگى از سارها و باقرقره ها نیز براى زمستان گذرانى به مناطق شمالى این شهرستان آمده اند.

پرندگان مهاجر اغلب در ۳ تالاب بین المللى آلماگل، آجى گل و آلاگل و همچنین دیگر تالاب ها نظیر صوفى کم، دریاچه شور، سد وشمگیر، بى بى شیروان و سایر تالاب هاى شهرستان گنبد کاووس مستقر شده اند.

در کشورما حدود۵۱۷ گونه پرنده شناسایى شده وجود دارد که از این میزان۷۰درصد آن در استان گلستان مشاهده شده است.

منبع: روزنامه ایران

 

بقعه دراویش گنابادی - بیدخت

در مسیر بازگشت، به بیدخت رسیدیم، برای صرف صبحانه توقفی کوتاه داشتیم، به بقعه دراویش گنابادی مراجعه کردیم تا هم مقبره دراویش را دیده باشیم و هم آب جوشی برای چای تهیه کرده باشیم، خادم بقعه با چای از ما پذیرایی کرد و فلاکس ها را هم پر از چای، با این که سر صبح بود تعداد زیادی برای خواندن فاتحه به آنجا مراجعه می کردند، از خادم خواستیم تا در مورد دراویش مدفون در آنجا برایمان توضیح دهد که داد، البته به خاطر اتفاقاتی که برای حسینیه آنها در چند شهر رخ داده بود با احتیاط حرف می زد و بقیه هم  همینطور، یکی از مراجعین به بقعه، از ما برای صرف صبحانه به خانه اش دعوت کرد و اصرار که برویم، اما عذر خواستیم، به نظر می رسید بسیار مهمان نواز باشند، از مهمان نوازیشان تشکر کردیم و خداحافظی.

داخل حیاط زیبای بقعه تعداد زیادی گربه برای خودشان رفت و آمد داشتند وبرای من جانورشناس، از رفتارشان معلوم بود که مورد اذیت وآزار قرار نمی گیرند که چنین بی پروا به ما نزدیک می شدند، و حوض آبی پر از ماهی که احتمالا گربه ها از آن بی نصیب نمی مانند. در کل فضای خاصی داشت و دلنشین.

Click for Full Size View

 

Click for Full Size View

 

 

Click for Full Size View

گونه های در معرض خطر (Endangered Species)

حیات زمین در معرض موج جدید انقراض قرار دارد، در 500 سال گذشته  844  گونه منقرض شده اند و بیش از 16000 گونه دیگر در معرض خطر قرار دارند. دو سوم لاک پشت های دریازی تا سال 2025 از بین خواهند رفتٍ، اخیرا میمون های بزرگ به میزان 50 در صد در بخشهایی از آفریقا کاهش یافته اند، نیمی از پستانداران کیسه دار و یک سوم دوزیستان نیز در معرض خطرند و بدون تردید 40 درصد جانوران و گیاهان آسیایی بزودی ناپدید خواهند شد. اما همه اینها ممکن است تنها  تصوری از تعداد واقعی گونه های مواجه با انقراض باشد. هر چند تا کنون تنها 1.5 میلیون گونه توصیف شده است ولی تعداد گونه ها  بین 5 تا 30 میلیون تخمین زده می شود. به این دلیل تعدادی از متخصصین پیش بینی می کنند که در هر 20 دقیقه یک گونه و یا 27000 گونه در هر سال منقرض می شوند.

متخصصین حفاظت گونه ها معتقدند که انسان از این جهت که ارزش بالایی برای  تنوع و زیبایی طبیعت قایل است و تنوع زیستی یک منبع حیاتی برای او محسوب می شود، دارای یک التزام اخلاقی برای حفاظت سایر گونه هاست. در واقع ما برای تهیه غذا، اکسیژن و منابع طبیعی، بازیافت زباله ها و خاکهای حاصلخیز برای کشاورزی  به اکوسیستم ها اتکا داریم. ارزش کل خدمت رسانی  طبیعت به انسان سالانه نزدیک به 33 تریلیون دلار برآورد می شود.

گیاهان و جانوران منابع اصلی غذاهای جدید و داروها، نیزمحسوب می شوند، در دنیای امروزه  بیش از 20000 گونه گیاهی بعنوان دارو مورد استفاده قرار می گیرد. بنابر این حفظ گونه ها به حفاظت خود ما در برابر بیماریها نیز کمک می کند.

 

موج انقراض ششم

در تاریخ زمین شناختی، فرآیندها و بلایای طبیعی از دلایل پنج انقراض توده ای مهم می باشد  در حالیکه انقراض ششم بواسطه عملکرد یک گونه_انسان_ است. جمعیت حدود شش میلیاردی  انسان بر روی زمین به روشهای مختلفی باعث کاهش تنوع زیستی می شود. بوجود آمدن و از بین رفتن طبیعی گونه ها بخشی از تکامل است  ولی متخصصین معتقدند که نرخ انقراض اخیر 100 تا 1000 بار بزرگتر از آنچه می باید باشد، می باشد. انقراض پرندگان اولین اشاره به این موضوع بود اما در سال 2004 مطالعه کاهش پروانه ها و گیاهان، آن را تایید کرد.  

انسانها با توسعه کشاورزی در حدود 10000 سال قبل  شروع به تخریب اکوسیستم ها کردند، شیوه های  شکار و ایجاد آتش همراه با تغییرات آب و هوایی تعدادی از پستانداران بزرگ و پرندگان را منقرض کرد.

استرالیا، آمریکای شمالی و جنوبی تا بیش از 86 درصد پستانداران بزرگ خود را پس از ورود انسان از دست دادند، گونه هایی از قبیل تنبل زمینی، ماموت، گربه دندان شمشیری و موآها از این گروه می باشند.

 

فقدان زیستگاه

عمده ترین دلیل انقراض از دست دادن زیستگاه می باشد. اکوسیستم ها از مناطق مرطوب گرفته تا چمنزارها و جنگلهای سردسیر تا تپه های مرجانی در معرض پاکسازی، توسعه و استفاده انسان قرار می گیرند، حتی زیستگاههای تکه تکه شده توسط جاده ها و سدها، می توانند باعث آسیب پذیری بیشتر گونه ها شوند. در واقع تکه تکه شدن باعث کاهش اندازه جمعیت ، افزایش درون آمیزی و بیماریها می شود.

جنگلهای بارانی آمازون امروزه با نرخ 24000 کیلومتر مربع در سال پاکسازی می شود و این رقم تخریب  در تمام دنیا معادل 90000 کیلومتر مربع جنگل در سال می باشد.

قطع درختان در آفریقای شرقی باعث تخریب پارکهای تفریحی شده است، سنگاپور 95 درصد جنگلهای بارانی خود را از دست داده، آسیای جنوب شرقی ممکن است تا 74 در صد جنگلهایش را  از دست بدهد. بیش از یک چهارم خشکیهای زمین مورد استفاده کشت وزرع قرار می گیرد و در 54 کشور 90 درصد جنگلها تخریب شده است.

 

مهاجمان بیگاته

بعضی از گونه های در معرض خطر می بایستی با مهاجمان بیگانه رقابت کنند که این موضوع بزرگترین تهدید ثانویه برای گونه های نادر می باشد. گونه های معرفی شده آنها را شکار می کنند، از غذای آنها استفاده می کنند، آنها را بیمار می کنند یا به طرق مختلف دیگری  آنها را نابود می کنند. دریانوردان، گربه ها، سگها ، رتها، روباه ها، خرگوش ها و راسوها را به مناطق جدید بردند و زمین را مک دونالیزه کردند.

در استرالیا، خرگوشها و روباه ها، کیسه داران بومی را به سمت انقراض کشاندند، در زلاند نو راسوها طوطی فاقد پرواز Kakapo را به سمت نابودی هل دادند، در آمریکای شمالی در سال 1980 صدفهای اروپایی کوچک توسط صنعت کشتیرانی وارد آبراهه ها شد و آنها را مسدود کرد، در آمریکا حضور بلوط باعث تلفات زیاد از طریق معرفی زنگ گیاهان شد، در دریاچه ویکتوریای کنیا ماهی Nile perch به طرز اعجاب برانگیزی از سال 1959 با تغذیه اش خود را در میان 200 گونه ماهی cichlid به پیش می برد، در مریلند آمریکا ماهی پرخور snakehead جنوب شرقی آسیا مزاحم ماهیان بومی و مرغان آبزی شده است.

 

استحصال

استحصال، شکار، جمع آوری، ماهیگیری یا تجارت از دیگر عوامل انقراض می باشد. شکار گاومیش کوهان دار آمریکایی جمعیت 30 میلیونی این جانور قبل از ورود اروپاییان را به 750 جانور در سال 1890 تقلیل داد. نهنگها به سبک غیر اخلاقی مورد بهره برداری قرار گرفتند به گونه ای که کمیسیون بین المللی نهنگها در سال 1986 رای به تععین مهلت قانونی برای شکار اکثر نهنگها داد، به عنوان مثال  نهنگهای آبی  جمعیتشان از حدود  300000 به تنها چند هزار کاهش یافته است.

امروزه ما تجاوز به اقیانوسها را با صید بیش از حد ماهیها ادامه می دهیم. گونه های مور استحصال شامل ماهی تن، اره ماهی، ماهی آزاد ، کوسه ها و خرچنگهای دراز می باشد. امروزه استحصال بیش ازحد دستجات ماهیان کوچکتر مانع از بازیابی جمعیت ماهیانی که از آنها تغذیه می کنند و ارزشمند تر محسوب می شوند، می گردند.

صید ماهی Cod(یک نوع ماهی مربوط به اقیانوس اطلس شمالی) در سال 1992 بدنبال در معرض نابود شدن آن، در کانادا ممنوع شد. مدیریت بهتر ممکن است به حفظ گونه ها کمک کند اما ممکن است گونه ها  پیش از این، از بین برده شده باشند.

گونه های دیگری نیز ممکن است ندانسته نابود شوند مثل دلفین ها، نهنگهای کوچک و لاک پشتان دریازی که همرا سایر گروهها به دام می افتند. استحصال بیش از حد ماهیان حتی به حیات وحش خشکی نیز صدمه می زند.

یکی دیگر از چالش های مهم حفاظت گونه ها، تجارت گونه های نادر، دومین تجارت غیر قانونی نسبت به مواد مخدر وبا ارزشی بیش از ارزش  سلاحهای غیر مجاز، حدود 10میلیارد دلار در هر سال می باشد.

ماهی های مناطق حاره، پرندگان( به خصوص طوطی) و سایر جانورانی که به عنوان اهلی فروخته می شوند مثل لاک پشتان، نهنگها و کوسه ها که بواسطه خوشمزه بودن گرانبها می باشند، از دیگر جانوران مورد داد و ستد می باشند.

سایر گونه ها مثل ببرها، اسب های آبی و کرگدنها، بزهای کوهی  به خاطر استفاده از اعضای بدنشان ( مثل استخوان، کیسه صفرا که استفاده دارویی دارد)  کشته می شوند. پرها، شاخها، تخمها و سایر نشان های جانوران بی پروا قاچاق می شود. تجارت عاج فیلها در سال 1990 غیر قانونی اعلام شد اما با وجود این حدود 4000 فیل هر ساله به صورت غیر قانونی کشته می شوند.

کنوانسیون تجارت بین المللی گونه های در معرض خطر سازمان ملل (CITES) در سال 1975بدین منظور تاسیس شد، TRAFFIC ارگانی دیگر برای کنترل تجارت گونه های نادر است. آزمایشگاهی برای آشکار شدن تجارت غیر قانونی در آمریکا بوجود آمده است. تجهیزات تعیین کننده بافت خرس و انواع مختلف خزها به تشخیص واردات غیر قانونی کمک می کند اما تعدادی از متخصصین معتقدند که می بایستی تجارت محدود گونه ها به منظور حفظ شان مجاز باشد.

 

آلودگی

آلودگی یکی دیگر از مباحث جدی است. چنانچه حیوانات مستقیما  کشته نشوند، آلودگی می تواند در تولید مثل آنها تاثیر گذارد، و تکوین جنسی آنها را دچار اختلال کرده و رفتارهای رهاسازی سلولهای جنسی را مورد هدف قرار دهد.

جیوه، دی اکسینها، هورمنهای صنعتی، آفت کشها و سایر هیدروکربنهایی مثل DDT و PCB در همه جا یافت می شوند، حمل می شوند و گسترش می یابند. آلودگیهای سرطان زا مسبب سرطان والهای کانادایی هستند. فاضلاب ها باعث تخریب  مرجانهای  کارائیب هستند، در حالیکه بارانهای اسیدی، ماهی ها و درختان را در اروپا از بین می برند. پسماندهای رادیو اکتیو در تمام اقیانوسها و اکوسیستم ها یافت می شوند.

نشت نفت برای کشتن پرندگان دریایی  هم در دریاها و هم در مناطق ساحلی در نواحی مثل پاکستان، اسپانیا و جزایر گالاپاگوس ادامه دارد. بین سالهای 1993 و 2002، 580000 تن نفت در 470 واقعه مجزا به داخل دریاها رها شده است.

  

اقدامات حفاظتی

اتحادیه بین المللی  حفاظت از گونه های در معرض خطر دنیا (IUCN) لیست سر(Red List) ، فهرست سالانه ای از گونه های در معرض خطر، را منتشر می کند.  IUCN، دولتها و متخصصان حفاظت  در جهت حفظ این گونه ها و آموزش مردم منطقه تلاش می کنند.

در سال 1872 پارک ملی Yellowstone  در آمریکا، اولین پناهگاه حفاظتی پیشرفته  دنیا شد. در طی قرن گذشته 44000 منطقه حفاظت شده که 10 درصد کل زمین را تشکیل می دهد، طراحی گردید. در حالیکه مناطق حفاظت شده اقیانوسها تنها یک درصد کل اقیانوسها را تشکیل می دهد، مناطق بیشتری برای حفاظت مورد نیاز است.

تشخیص مناطق داغ تنوع زیستی ممکن است کمکی به توجه به منابع گونه ها باشد. اکوتوریسم نیز می تواند به عنوان بخشی از حل مسئله مطرح شود اما خودش می تواند ایجاد مشکل نماید. بازگشت  نظارت بر جنگلها و سایر زیسنگاهها به ساکنان بومی اش می تواند به حل مسئله کمک نماید.

در آفریقا 2 میلیون کیلومتر مربع به عنوان مناطق حفاظت شده طراحی شده است. در سال 2002 برزیل پارک ملی پهناورTumucumaque ، بزرگترین جنگل حفاظت شده گرمسیری در دنیا را تاسیس کرد و در همین سال استرالیا بزرگترین منطقه حفاظت شده دریایی جهان را راه اندازی کرد.

معرفی مجدد گونه ها یک موفقیت محسوب می شود. به گونه ایکه  بعضی از محققین از معرفی مجدد حیوانات بزرگی مثل شیر و فیل به آمریکا و وال به انگلستان دفاع می کنند. ممکن است درآینده بتوان گونه های منقرض شده را با روش شبیه سازی احیا کرد. 

منبع: NewScientist.com,2006  

بررسی دلایل مرگ دلفین ها

 عبدالله بیک خورمیزی

دانشجوی زیست شناسی

 

ماجرا از این قرار است که روز چهارشنبه 2 آبان 86،تعداد 73 دلفین خودکشی کردند . طی چند ماه گذشته تا به حال ۱۵۱ دلفین در ساحل خلیج فارس با زندگی خداحافظی کردند که هنوز کسی دلیل قطعی مرگ آنها را اعلام نکرده است !

ظهر چهارشنبه ماهیگیران محلی دلفینها را در حالیکه نیمه جان به ساحل آمده بودند به دریا باز گرداندند ولی باز هم آنها دسته جمعی به ساحل آمده و با زندگی وداع کردند.دلایل زیادی از طرف افراد مختلف در این باره بیان شده است.در گفتار زیر به بررسی بعضی از این دلایل می پردازیم.

·        آلودگی مواد نفتی در خلیج فارس

·        لوازم و تجهیزات صیادی

·        تاثیرات راداری و اختلال گیرندگی

·        مواد شیمیایی از جمله مازوت

·        افسردگی

یکی از مهمترین دلایل ذکر شده آلودگی مواد نفتی در خلیج فارس می باشد.همچنین بندرگاه ها، اسکله های متعدد ، آلودگی ناشی از تخلیه فاضلاب و زباله شناور، تغییرات شدید اقلیمی و بروز خشکسالی و سایر عوامل طبیعی موجب می شود که پارامترهای فیزیکی و شیمیایی آب دریا و سلامت و کیفیت محیط زیست دریایی دستخوش تغییرات شده و نهایتاً سلامت موجودات آبزی به خطر افتاده و تلفات آنان را به دنبال خواهد داشت

علاوه بر علل یاد شده با توجه به شواهد و علائم و با توجه به این که آب های دور از ساحل شرق شهرستان جاسک از جمله محل عبور تن ماهیان در این فصل است و دلفین ها به عنوان گونه های همراه تون ماهیان محسوب می شوند در نتیجه هنگام صید به روش صید محاصره ای (پرساین) دلفین ها به دام می افتند و این امر به کرات در گذشته به تعداد چند قطعه در هر سری اتفاق افتاده و این می تواند یکی از عمده ترین دلایل مرگ دلفین ها باشد که هم اکنون در دست بررسی است.

البته برخی دیگر از احتمالات مثل تأثیر مواد شیمیایی و یا بیماری نیز در حال بررسی است .یکی از احتمالات مهم در سری دوم مرگ دلفین‌ها، تاثیرات راداری و اختلال گیرندگی در دلفین‌هاست.

رئیس گروه متخصصان دلفین شناس اتحادیه جهانی حفاظت از حیات وحش (IUCN) گفت؛ در سراسر جهان بزرگ ترین تهدید دلفین ها در چند دهه اخیر که موجب مرگ ومیر آنها شده است، لوازم و تجهیزات صیادی است. «رندال ریوز» افزود؛ در سال های اخیر دانشمندان دریافته اند که مشکلات عمده دیگری نیز شامل تاثیرات صیادی بیش از حد و آسیب های زیستگاهی روی صید دلفین، آشفتگی و آسیب به دلفین ها با قایقرانی، فعالیت های کشتیرانی و احتمالاً حوادث ناشی از سایر فعالیت های انسان در اقیانوس مانند اکتشافات نفت و گاز و تمرینات نظامی در مرگ و میر دلفین ها موثر است.
وی در خصوص علت اصلی خودکشی دسته جمعی دلفین ها گفت؛ این موضوعی است که هنوز دانشمندان در مورد آن تردید دارند. به نظر می رسد که حداقل در برخی نمونه ها حیوانات شکار را تا مناطقی دنبال می کنند که به دلیل عمق توپوگرافی برای ردیابی دلفین ها ناآشنا و خطرناک هستند و با تغییرات جزر و مدی دلفین ها به گل می نشینند. اما هنوز یک علت اصلی مشخص مورد توافق نبوده و این سوال باید بر اساس نمونه های موردی پاسخ داده شود.

طبق مطالعات بانک جهانی  آلودگی خلیج فارس 47 برابر آب‌های آزاد جهان است. 60 درصد آلودگی خلیج فارس ناشی از تردد نفتکش‌ها،  22درصد ناشی از عملیات اکتشاف نفت وسکوهای نفتی و10درصد مربوط به عوامل طبیعی مثل نشت گاز از لایه‌های زمین است 8 تا 10درصد باقیمانده نیز ناشی از پساب‌های صنعتی و پالایشگاهی است که از خشکی به خلیج می‌ریزد

بر این اساس مرگ دلفین‌ها نه تصادفی است و نه خودکشی آنها صحت دارد، بلکه ناشی از آلودگی‌های موجود در خلیج فارس به ویژه آلودگی ناشی از لکه 20کیلومتری ایجاد شده از رها شدن 100 تن مازوت در خلیج فارس است.

دکترسید محمد باقر نبوی مدیرکل دفتر زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست گفت: عده ای مرگ دلفین ها را به ورود نفت و مازوت به سواحل بندرعباس مربوط می سازند که من این احتمال را رد می کنم چراکه ورود این مازوت فقط در عرض حداکثر ۱۰۰ متری ساحل بود و این در حالی است که مرگ دلفین ها در سواحل جاسک اتفاق افتاده است که ۲۵۰ کیلومتر با بندرعباس فاصله دارد و با توجه به اینکه جریان آب نیز از سمت بندر جاسک به بندر عباس در حرکت است احتمال جابجایی آلودگی به آن منطقه دور از ذهن می باشد.
وی احتمال گیر افتادن این جانوران در تور صیادی را نیز منطقی ندانست و گفت: با وجود اینکه در مطالعه اولیه این لاشه ها، آثارزخم بر بدن تعدادی از آنها دیده می شود، اما به نظر با توجه به تعداد زیاد آنها این حدس نیز محتمل نخواهد بود.
وی آلودگی های شیمیایی را مهمترین احتمال در مرگ دلفین ها عنوان کرد.

 

دلـفـیـن‌هـا؛ عاطفی‌ترین موجودات دریایی

 

دلـفـیـن‌هـا؛ عاطفی‌ترین موجودات دریایی هستند که به صورت خانوادگی زندگی می‌کنند و در اثر مرگ یکی از هم‌نوعان خود به خودکشی دسته‌جمعی اقدام می‌کنند یعنی به ساحل می‌آیند (Mass stranding) اگرچه مدیرکل محیط زیست استان هرمزگان صید صنعتی را تنها در مرگ گروه دوم دلفین ها بی تاثیر اعلام کرد و فقط مرگ گروه اول را به صید با شیوه پرساین مربوط دانست سازمان شیلات ایران با ارائه گزارشی کشتی های صیادی را از هرگونه خطایی در صید دلفین ها تبرئه کرد. کارشناسان صید در این گزارش دلفین ها را باهوش تر و سریع تر از آن دانسته اند که در تورهای پرساین به تله بیفتند.

دکتر محمد باقر نبوی معاون محیط‌زیست دریای سازمان حفاظت محیط‌زیست گفت: به منظور پیشگیری از حوادث مشابه قرار است ساز و کارهایی برای نظارت و پایش دائم در منطقه شکل گیرد. همچنین با آموزش‌های لازم به مردم منطقه و بومیان این امکان فراهم‌آید که درصورت مشاهده هر گونه تخلف یا عارضه غیرمتعارف به‌ویژه مسائل مرتبط با پستانداران دریایی، مراتب را سریعاً به مسئولان محلی اطلاع دهند تا اقدامات لازم به عمل آید.

شعبانعلی نظامی رئیس سازمان شیلات کشورنیزگفت: احتمال می‌رود علت این مرگ و میر، آلودگی‌های آب، انتشار امواج رادار کشتی‌های جنگی و زیردریایی‌ها یا نوعی بیماری ویروسی باشد.

با توجه به اینکه این دلفین‌ها از گونه‌های بومی خلیج فارس و دریای عمان نبوده‌اند احتمال دارد آمریکایی‌ها برای ردیابی، از این دلفین‌ها استفاده کرده و دلفین‌ها نتوانسته‌اند در آزمایشات دوام آورند، چرا که این گونه دلفین تا 300 مایلی خلیج فارس وجود ندارد. از سوی دیگر به‌نظر می‌رسد که سامانه ردیابی این دلفین‌ها بر هم خورده و در آنها اختلال ایجاد شده است.

افسردگی یکی دیگرازعوامل موثر بر مرگ آنها بیان شده است. کمبود بعضی از عناصر واسید آمینه ها یی مانند تریپتوفان که پیش ساز سروتونین است باعث ایجاد افسردگی می شود(کاهش سروتونین عامل اصلی افسردگی است).

با توجه به اینکه دلفینها از گونه های در حال انقراض می باشند، لذا انتظار می رود این موضوع توسط مسئولان مربوطه مورد توجه بیشتری قرار گیرد تا شاهد مرگ ومیر بیشتر این موجودات دوست داشتنی نباشیم.