مسافر طبیعت

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟

مسافر طبیعت

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز؟

کشف فسیل یک جونده غول پیکر

دانشمندان در اروگوئه بقایای فسیل یک جونده یک تنی، بزرگترین جونده کشف شده، که 2 تا 4 میلیون سال قبل بر روی زمین می زیسته است را کشف کرده اند. این جانور بزرگ احتمالا از مواد غذایی نرم مثل میوه ها و یا سایر قسمتهای نرم گیاهان تغذیه می کرده است.

Andres Rinderknecht و Ernesto Blanco از موزه ملی تاریخ طبیعی Montevideo این موضوع را در Britain's Proceedings of the Royal Society گزارش  نمودند.

جوندگان(Rodentia) بزرگترین راسته پستانداران(Mammalia)  می باشند که تقریبا در تمام جهان پراکنده شده اند و وزنشان معمولا کمتر از یک کیلوگرم می باشد. این جونده با اندازه ای حدود سه متر طول، یک ونیم متر ارتفاع و وزنی حدود468  کیلوگرم  تا 2.5 تن ، حدود چهار میلیون سال قبل در آمریکای جنوبی می زیسته است.

 آنها نام این جونده را Josephoartigasia monesi گذاشته اند و آن را در صخره های Rio Plata کشف کرده اند. این جونده دارای دندانهای کوچک و استخوانهای آرواره ای  ضعیف بوده است و این نشان می دهد که این جانور بر خلاف سایر جوندگان، ماهیچه های ماضغه ای ضعیفی برای  آسیاب کردن مواد غذایی داشته است و بنابراین احتمالا رژیم غذایش از مواد گیاهی نرم و میوه ها تشکیل شده بوده است. لازم به ذکر است بزرگترین جونده معاصر capybara می باشد که در بخشهایی از آمریکای جنوبی دیده می شود و وزن آن به حدود 60 کیلوگرم می رسد.

منابع: www.stuff.co.nz

http://english.people.com

پرندگان ماده آواز‌خوان

معمولا پرندگان نر آواز می‌خوانند و ماده‌ها به آواز آنها گوش می‌دهند. ثابت شده است که این آواز خواندن، شیوه ابزار علاقه در بین پرندگان است،  اما هم‌اکنون، برخی از پرنده شناسان در حال  تغییر دادن  این توافق هستند.

لاسزلو گارامسزگی(László Garamszegi)، از دانشگاه انتورپ ((Antwerp بلژیک به همراه دستیارانش به تحقیق درباره زندگی 233 گونه پرنده آواز‌خوان اروپایی  پرداختند.

اطلاعات در دسترس در خصوص ماده ها، به جز در 109 گونه،  شواهدی را ارائه می کند که  در 101 گونه از این پرندگان، ماده ها  آواز می خوانند. و تنها در 8 مورد، ثابت  شد که ماده‌ها آواز نمی‌خوانند.

البته پرندگان ماده آواز خوان، زیاد قابل مشاهده نیستند. این  تیم تحقیقاتی می‌گوید "علت این عدم مشاهده، این است که آواز ماده ها  یا با صدای  آرام است و یا به دلیل پر و بال مشابه‌شان با پرندگان نر، با آنها اشتباه گرفته می‌شوند و یا اینکه آنها در نواحی که کمتر مورد تحقیق قرار می گیرند، همچون نواحی گرمسیری، زندگی می‌کنند."

گارامسزگی ((Garamszeg، چارلز داروین((Charles Darwin را به خاطر دیدگاهش سرزنش می‌کند "او بر اهمیت نمایش جنسی نر تأکید دارد و این چیزی است که هر کسی بدان توجه می کند."

یافته‌ها، به سمت گونه‌های جدید فرای این موضوع می رود.  بعد از زیر نظر گرفتن دودمان پرندگان آواز خوان، تیم گارامسزگی کشف کرد که حداقل در دو خانواده‌ از پرندگان، آواز در ابتدا، در پرندگان ماده، تکامل یافته است. آنها بیان می کنند که ماده‌های اجدادی ممکن است از آوازشان برای دور کردن دیگر ماده‌ها از قلمروشان، همکاری با نر‌ها در یافتن غذا و یا احتمالاً در جلب جفت‌، استفاده می‌کرده اند.

گارامسزگی می‌گوید "این موضوع یک سوال را برای ما بوجود می‌آورد، و آن این است که چه نیروی  تکاملی در هدایت آواز خواندن برخی از پرندگان ماده‌ نقش دارد؟"

New Scientist, 2007منبع:

 

انتخاب شهادت

امام حسین (ع) یک شهید است که حتی پیش از کشته‌شدن خویش به شهادت رسیده است نه در گودی قتلگاه،بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت حاکم مدینه که از او بیعت مطالبه می‌کرد ، "نه" گفت، این، "نه" طرد و نفی چیزی بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.
شهادت حسینی شرایط ویژه خود را می‌طلبد وقتی ظلم، انحطاط و انحراف همه‌گیر می‌شود و ارزشهای والای اسلامی مسخ می‌گردد و موعظه‌ها بر گوشه‌ای سنگین کارگر نمی‌افتد، حسین باهمه دانایی به عدم توانایی خود در پیروزی ظاهری بر دشمن، علنا به پیشواز مرگ می‌رود و با انتخاب شهادت، بزرگترین کاری را که می‌شد کرد، انجام می‌دهد.
دکتر علی شریعتی

هنر خوب مردن

امام حسین (ع) فرزند خانواده‌ای است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است. آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به‌همه آنها که جهاد را تنها در توانستن می‌فهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است انتخابی که در آن، مجاهد با قربانی کردن خویش در آستانه معبد آزادی و محراب عشق، پیروز می‌شود و حسین وارث آدم - که به بنی‌آدم زیستن داد - و وارث پیامبران بزرگ - که به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند.
دکتر علی شریعتی

ابتدایی ترین اجداد نسختیان مغز های کوچکی داشته اند

ابتدایی ترین اجداد میمون های دنیای قدیم، میمونهای بدون دم و انسان ها، به طور شگفت انگیزی مغز های کوچکی داشته اند. این نکته را یک مطالعه جدید نشان می دهد. این یافته که بر اساس یک جمجمه ی فسیل شده تازه کشف شده است، بدین معنی است که مغز های بزرگ به طور مستقل در نخستیان دنیای قدیم و جدید تکامل یافته اند. همچنین نشان می دهد که انسان شناسان تکاملی باید مجددا بعضی تئوریهای مربوط به اینکه چرا چنین مغز های بزرگ و قدرتمندی تکامل یافته اند را بررسی نمایند.

جمجمه مورد تحقیق، متعلق به یک پریمات primate)) به اندازه گربه، به نام Aegyptopithecus zeuxis می باشد، این جمجمه بسیار قابل توجه بوده و به خوبی حفاظت می شود. الوین سیمونز(Elwyn Simons) می گوید که "این جمجمه به صورت باور نکردنی کامل است و تغییر شکل بسیار اندکی یافته است." وی یک انسان شناس( (anthropologistدر Duke University in Durham کالیفرنیای شمالی آمریکا است که تیم تحقیقاتی که جمجمه را در کاریو، مصر(Cairo, Egypt) پیدا کرده است را رهبری می کند. کامل بودن جمجمه به تیم سیمونز امکان داد  تا با استفاده از میکروسی تی اسکن، ظرفیت جمجمه را به طور دقیق اندازه گیری کنند .

 فقدان قدرت مغزی         

مغز بسیار کوچکتر از انتظار ولی نه به بزرگی نسبت بدن به مغز نخستیان ابتدایی مانند لمورها بود. این موضوع نشان می دهد که نخستیان عالی تر، یا میمون های انسان نما((anthropoids، باید زمانی که Aegyptopithecus حدود 29 میلیون سال پیش زندگی می کرده است، که پس از انشعاب انسان نماهای دنیای قدیم از پسر عموهای دنیای جدید خود می باشد، همچنان مغز های کوچکی داشته اند. بنابراین می بایستی مغزهای بزرگ میمون های جدید و میمونهای بدون دم در دو ناحیه، به طور جداگانه تکامل یافته باشند . کالوم روس(Callum Ross)، که یک انسان شناس تکاملی در دانشگاه شیکاگو است و در این مطالعه شرکت نداشته است، تایید می کند که "بی شک انسان نماهای اولیه مغز های کوچکی داشتند."

رد تئوری ها  

این جمجمه جدید چندین ویژگی دیگر از روش های زندگی Aegyptopithecus را نشان می دهد. چشم های نسبتا کوچک نشان می دهد که روز فعال (diurnal)بوده است و ناحیه ی تکامل یافته بینایی در مغز نیزنشان می دهد که بینایی دقیق و تیزی داشته اند. جمجمه جدید که متعلق به یک ماده است نیز کوچک تر است و دندان های نیش ظریف تری نسبت به جمجمه های نر همان گونه دارد و این نشان می دهد که نرها بسیار بزرگ تر و درنده تر از ماده ها بوده اند. این اختلاف اندازه تنها در نخستیانی است که به صورت گروهی زندگی می کنند و جهت تکامل به سمت نرهای بزرگتر است که بهتر بتوانند برای جفتگیری رقابت کنند و از گروه در برابر تهدیدات دفاع نمایند.

تمام این سه ویژگی یعنی روزفعالی، دید دقیق و زندگی گروهی، دلایلی برای این پرسش هستند که چرا در نخستیان، مغز های بزرگ تکامل یافته است. سیمونز می گوید "گرچه  Aegyptopithecus هر سه ویژگی را دارد اما هنوز دارای مغز کوچکی است و اینها بر خلاف این تئوری است."

منیع:, May 2007    NewScientist

دلایل قطعی مرگ‌ومیر هر دو سری دلفین‌های جاسک

دلفین‌شناسان بین‌المللی IUCN: سونار در مرگ‌ومیر دلفین‌ها هیچ نقشی نداشته است
 دلفین‌شناسان بین‌المللی اتحادیه جهانی حفاظت از محیط زیست و طبیعت( IUCN ) سرانجام دلایل قطعی مرگ‌ومیر هر دو سری دلفین‌های جاسک را اعلام کردند.
پروفسور آنتونیو فرناندز، پاتولوژیست و متخصص بیماریها و مرگ‌ومیر پستانداران دریایی و دلفین‌ها و یکی از کارشناسان بین‌المللی IUCN روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرنگار «محیط زیست» ایسنا گفت: بررسی‌های انجام شده در خصوص علت مرگ‌ومیر 79 دلفین در2 مهرماه سال جاری در نواری 13 کیلومتری، در منطقه کراتی در 100 کیلومتر شرق بندر جاسک، با توجه به شواهد و مدارکی همچون پراکندگی لاشه‌ها در نواری 13 کیلومتری، شکستگی در جمجمه و پوزه در تعداد قابل توجهی از دلفین‌ها، مرده بودن تمام دلفین‌های رسیده به ساحل و مرگ تقریبا همزمان آنها و دیده نشدن پدیده تروما و شواهد و مستندات دیگر، علت مرگ و میر این دلفین‌ها صیادی و عوامل مرتبط با آن بوده است.
وی تأکید کرد: از سوی دیگر آلودگی نفتی، بلوم پلنکتونی، کشند قرمز، بیماری و ... نیز در مرگ و میر سری اول دلفین‌ها رد شده است. فرناندز در خصوص علت مرگ و میر سری دوم دلفین‌های جاسک با رد عامل سونار در مرگ و میر دلفین‌ها گفت: دلفین‌ها موجوداتی سطح‌زی بوده و سونار بر روی آنها تاثیری ندارد.
وی با برشمردن عوامل مختلف مرگ و میر موثر در سری دوم دلفین‌های جاسک به ایسنا گفت: در مورد مرگ و میر 73 قطعه دلفین در دوم آبان ماه سال جاری در سواحل کوه مبارک جاسک عامل اصلی که دلفین‌ها به ساحل آمدند نامشخص است؛ اما در عین حال بررسی‌ها نشان می‌دهد عوامل مختلف مانند استرس‌های محیطی، عوامل اقیانوسی، وضعیت توپوگرافی ساحل و ... در ساحل‌گیری دلفین‌های سری دوم نقش داشته است.
وی خاطرنشان کرد: همچنین عوامل مختلف دیگری در مرگ و میر سری دوم دلفین‌های جاسک موثر بوده که هنوز صد درصد شناخته شده نیستند و در این زمینه نظر سایر کارشناسان بین‌المللی را جویا شده‌ایم. فرناندز با اشاره به این که گزارش اولیه علت مرگ و میر دلفین‌های جاسک رسما بزودی به سازمان حفاظت محیط زیست ایران ارسال خواهد شد خاطرنشان کرد: جمع‌بندی نهایی این گزارش پس از دریافت نظر سایر کارشناسان بین‌المللی در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست قرار خواهد گرفت.

خرانق - آسمان کویر

بخش خرانق از بخشهای استان یزد و شهرستان اردکان بوده که در فاصله ۶۰ کیلومتری مرکز شهرستان و ۹۰ کیلومتری مرکز استان قرار دارد. خرانق قدیمی تر از شهر یزد بوده و زرتشتیان در آن می زیسته اند. خرانق اثار تاریخی بسیاری دارد که از جمله می توان از قلعه خرانق، مسجد جامع و منار جنبان، رباط شاهزاده خرانق و مشهدگ نام برد. تصاویر زیر از کاروانسرای شاه عباسی خرانق تهیه شده است.
 
 
 

 
ادامه مطلب ...

بررسی مجدد سیاست سوخت های زیستی اروپا

مسئول محیط زیست اتحادیه اروپا می گوید مشکلات احتمالی ناشی از روند افزایش استفاده از سوخت های زیستی در کشورهای اتحادیه اروپا را به طور کامل در نظر نگرفته است.اتحادیه اروپا در نظر دارد استفاده از سوخت های زیستی در خودروهای کشورهای این اتحادیه را 10 درصد افزایش دهد.
اما مطالعات اخیر نشان داده که استفاده گسترده از سوخت های زیستی به جای سوخت های فسیلی، می تواند به افزایش بهای غذا و نابودی جنگل ها در جهان منجر شود.
سوخت های زیستی اغلب از محصولات کشاورزی به ویژه غلاتی مانند ذرت تأمین می شود. استاورس دیماس، مسئول محیط زیست اتحادیه اروپا، در مصاحبه ای با بی بی سی تعهد کرده پیش از افزایش 10 درصدی سوخت های زیستی از زیان بار نبودن آن ها برای محیط زیست یا امنیت غذایی مردم اطمینان حاصل کند. او گفته است که عدم افزایش 10 درصدی استفاده از سوخت های زیستی بهتر از آسیب وارد کردن به محیط زیست یا صدمه زدن به مردم فقیر است.
تا چند سال پیش بسیاری از شرکت های خودرو سازی که برای کاهش گازهای گل خانه ای ناشی از سوخت های فسیلی تحت فشار هستند، به سوخت های زیستی امید زیادی داشتند. این شرکت ها که برای بهینه سازی ماشین های خود برای مبارزه با پدیده گرمایش زمین تحت فشار هستند، امید داشتند که سوخت های زیستی را جایگزین سوخت های فسیلی مانند بنزین و گازوئیل کنند.
این امر به شرکت های تولید خودرو اجازه می دهد که مجبور به ایجاد تغییرهای اساسی پر هزینه در ساختار ماشین های خود نشوند. به همین خاطر اتحادیه اروپا هم از جایگزینی هر چه بیشتر سوخت های فسیلی با سوخت های زیستی حمایت کرد و در این زمینه اهداف مشخصی تعیین کرد.
اما مطالعات جدید نشان می دهد که سوخت های زیستی هم به کاهش شدید آلودگی هوا و کاهش قابل توجه گازهای گل خانه ای جو زمین منجر نخواهد شد. بر اساس این تحقیقات، سوخت های زیستی می تواند پیامدهایی جدی برای بهای غذا، محیط زیست، بقای جنگل ها و زندگی مردم فقیر داشته باشد.
کارشناسان هشدار داده اند احتمال این که شرکت های تولید کننده این سوخت ها مردم فقیر را در نقاط مختلف جهان از زمین هایشان که برای کاشت غلات مورد نیاز تولید سوخت های زیستی لازم است، بیرون کنند یا این که جنگل های انبوه را برای دستیابی به زمین های کشاورزی از بین ببرند، زیاد است.
مسئول محیط زیست اتحادیه اروپا اذعان کرده که مشکلات ناشی از تولید سوخت های زیستی بسیار است و به همین خاطر اتحادیه اروپا در این زمینه با احتیاط عمل و ملاک های اجتماعی و محیط زیستی خاصی را دنبال خواهد کرد.
به گفته وی، اتحادیه اروپا در این زمینه ضوابط جدیدی را وضع خواهد کرد و با تولید سوخت های زیستی از روغن نخل که موجب نابودی جنگل ها در اندونزی شده است برخورد خواهد کرد. قرار است آکادمی علوم بریتانیا که به Royal Society شهرت دارد، روز دوشنبه (14 ژانویه) گزارش جدیدی درباره سوخت های زیستی منتشر کند.
انتظار می رود که این سازمان در گزارش خود از اتحادیه اروپا بخواهد خط مشی های دقیقی درباره سوخت های زیستی اتخاذ کند تا افزایش استفاده از این سوخت ها به کاهش گازهای گل خانه ای منجر شود.
کنگره آمریکا به تازگی قانونی را به تصویب رسانده که استفاده از سوخت های زیستی ناشی از ذرت و گیاهان چوبی را در این کشور افزایش می دهد. برخی از کارشناسان درباره اثر مثبت سوخت های زیستی بر کاهش گازهای گل خانه ای جو و گرمایش زمین تردید دارند.
منبع: بی بی سی 

چرا فداکاری(altruism) برای اجداد ما منفعت داشته است؟

انسانها ممکن است در نتیجه یک  تحول فرهنگی  که ما در تکامل مان به آن دست یافته ایم، صفت فداکاری را بدست آورده باشند، این موضوع را مطالعه ای جدید پیشنهاد می کند. این تحقیق همچنین آنجه را که ما در مورد نقشه ژنتیکی اجداد شکارچی مان می دانیم، تغییر می دهد. منشا فداکاری انسان، زیست شناسان  تکاملی را برای سالهاست که مبهوت  ساخته است.

در هر جامعه ای، انسان ها بدون آنکه انتظار جبران داشته باشند، برای دیگران فداکاریهای انجام می دهند، به عنوان مثال ما صدقه می دهیم و خیرات می کنیم، یا از  افراد بیمار و از کار افتاده پرستاری می نماییم. این صفت در حیات وحش بسیار نادر است، مگر این که ارتباط فامیلی یا دوجانبه وجود داشته باشد.

 یک تئوری برای توضیح جگونگی تکامل فداکاری انسان، در رابطه با سبک ارتباط متقابل ما، همانند گروههای اولیه هنگام  تکامل مان، می باشد. نزدیکی های پایان دوره پلیستئوسن ( Pleistocene) ، حدود 12000 سال پیش، انسانها برای تهیه غذا به شکارچیانی تبدیل شدند که برای بقاء با یکدیگر رقابت  می کردند.

 پویایی شناسی گروهی (( Group dynamics

 تحت این شرایط، حس فداکاری دیگر اعضاء گروه، شایستگی کل گروه را بهبود می بخشید. اگر فردی از گروه دفاع می کرد ولی کشته می شد، هر کدام از ژنهایی که فرد با کل گروه به مشارکت گذاشته بود، همچنان منتقل می شدند. هرچند که بسیاری از محققان این مدل را رد می کنند و یکی از دلایل آنها این است که رقابت بین افراد، احتمالا در صورت منزوی شدن یک گروه، افزایش می یابد و بنابراین هر رفتار فداکارانه ای، سطح شایستگی فرد در مقایسه با دیگر اعضا را کاهش می دهد. زیست شناسان همچنین تصور می کنند که در  گروه های شکارچی،  حول این دوره زمانی، حس فداکاری از نظر ژنتیکی کمتر تکامل یافته است.

 روشهای قدیمی ((Ancient ways

هم اکنون مطالعه جدیدی توسط ساموئل بولز ( (Samuel Bowlesدر نیومکزیکوِ ی آمریکا ، مدل جدیدی را نشان می دهد. بولز بر روی گروههای گیاهخوار معاصر شامل جمعیت های بومی استرالیا، سیبری و قبیله های بومی آفریقایی، یک آنالیز ژنتیکی انجام داد. تغییرات ژنتیکی بین این گروههای امروزی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت و سپس برای اندازه گیری تغییرات ژنتیکی که در جمعیت های اجدادی شکارچی از پلیستئوسن( Pleistocene) و ابتدای هلوسن(Holocene)،150 تا 10 هزار سال پیش، وجود داشته است، مورد استفاده قرار گرفت.

 بولز توضیح داد که این گروه های جدید امروزی همچنانکه اکثر دانشمندان معتقدند به شکل اجداد دور ما زندگی می کنند. وی نتیجه گرفت که انسانهای اولیه احتمالا بیش از آنچه قبلا تصور می شد با یکدیگر ارتباط داشته اند، ولی بولز اختلافات ژنتیکی بیش از حد انتظار را، بین گروه های مجزای جمعیت های  اجدادی پیدا نمود. بولز می گوید این شرایط رفتار فداکاری را مورد توجه قرار داده است.

مواقع جنگ ( (Challenging times

بولز همچنین دریافت که عادات اولیه مانند تقسیم غذا یا داشتن یک همسر، مشابه روشی که مالیات بر درآمد، درآمد را مجددا در جامعه توزیع می کند، ارزش رفتار فداکاری را بالا برده است. وی اطلاعات مختلفی در زمینه ژنیتکی، اقلیمی، دیرین شناسی، نژاد شناسی و آزمایشگاهی را جمع آوری نمود تا ارزش رابطه سودمند همکاری انسانها در جمعیت های اجدادی را مورد مطالعه قرار دهد.

در مدل او، اعضای یک گروه حامل ژنهای رفتار فداکاری، به وسیله محدود ساختن فرصت های تولید مثلی، نوعی مالیات پرداخت می کنند تا از غذا و اطلاعات به مشارکت گذاشته شده سود برند، و بدین وسیله شایستگی گروه و نیز ارتباطات درونی آن ها افزایش می یابد. دسته های انسانهای فداکار، با هم همکاری می کنند تا در  زمان جنگ ، منابعی از گروه های دیگر بدست آورند.

به عنوان مثال مجروح شدن ممکن است یکی از هزینه های دفاع از گروه در طی یک نزاع بین گروهی باشد، شکستن پا می تواند برای فرد مرگ آور باشد زیرا شخص ممکن است در طی گرسنگی  قادر به کسب غذا نباشد. بولز می گوید ولی تقسیم غذا این خطر را برای افرادی که در این نزاع شرکت می کنند کمتر می سازد .

مردان تک همسر (One-woman men)

با استفاده از اطلاعات دیرین شناسی و نژاد شناسی او نشان داد  که کمتر از 15-13% گیاهخواران بواسطه جنگ هایی که بین گروه ها معمول بوده است، می مرده اند. مدل های ریاضی بولز نشان می دهد  که رفتار فداکاری باید فاکتور مهمی در این جمعیت ها باشد.

هر چند بولز تصدیق می کند که وی هیچ شاهدی برای هیچ ژن مربوط به فداکاری انسان نیافته است، اما می گوید که اگر چنین حالت ژنتیکی وجود می داشت ، نزاع گروهی نقش مهمی در تکامل آن ایفا می کرد.

تک همسری نیز در سطح درون گروهی نقش بازی می کند. وی در مدل ریاضی اش نشان داد که تک همسری نیز نقش پایه ای داشته است و می گوید تک همسری توانایی مردان قویتر یا مهاجم تر را برای انحصار آمیزش محدود می سازد. انسان ها در این روش بسیار غیر طبیعی هستند .

مقاله بولز مبتکرانه است، رابتر بوید در دانشگاه کالیفرنیا، مقاله ای در این زمینه نوشته است. وی می گوید "مدل تکامل فداکاری بر اساس انتخاب گروهی در حال حاضر قابل قبول تر است. من هنوز بصورت کامل آن را نپذیرفته ام ولی بسیار مشتاق پذیرای این فرضیه هسنم."

  NewScientist, December 2006 :منبع

 

منبع:  NewScientist, December 2006

بیشترین اختلاف بین انسان و شامپانزه ناشی از تنظیم ژن است

اختلافات وسیع بین انسان و شامپانزه بیشتر ناشی از تغییرات موجود در تنظیم ژن تا اختلاف در خود ژنها است. محققانی از یال(Yale)، دانشگاه شیکاگو و انستیتوی هال(Hall) در پارک ویل ، ویکتوریا، استرالیا در 9 مارس 2006 در ژورنالNature  این موضوع را مورد بحث قرار داده اند.
دانشمندان  شواهد جدیدی برای یک تئوری 30 ساله عرضه کرده اند که در یک مقاله قدیمی از ماری کلایر کینگ و آلن ویلسون (Mary-Claire King & Allan Wilson) از برکلی پیشنهاد شده بود. این مقاله در سال 1975 بیان کرده بود که شباهت ژنها بین انسان و شامپانزه  99 درصد است و در آن پیشنهاد شده بود که تغییر بیان ژن بیش از تغییر در رمز گذاری ژن، ممکن است چگونگی تغییرات بسیار اندک ژنتیکی که می تواند اختلافات وسیع  رفتاری و آناتومی بین  این دو را ایجاد کند را توضیح دهد.
با استفاده از تکنولوژی آرایه ژنی، برای اندازه گیری میزان بیان ژن از هزاران ژن  همزمان، این مطالعه نشان می دهد، همچنانکه انسانها از اجداد میمونی خود در 5 میلیون سال پیش، مشتق شده اند، ژنهای مربوط به فاکتورهای رونویسی کننده، که بیان ژنهای دیگر را کنترل می کنند، احتمالا الگوهای بیان خودشان را بصورتی تغییر داده اند، که ژنهایی، آنها را تنظیم می کنند. به دلیل آنکه آنها بر فعالیت بسیاری از اهداف ژنتیکی تاثیر می گذارند، تغییرات اندک در بیان این ژنهای تنظیمی می تواند  اثر بسیار شدیدی داشته باشد.
به گفته پروفسور گیلاد (Gilad)، استاد ژنتیک انسانی در دانشگاه شیکاگو، "زمانی که ما بیان ژن را بررسی می کنیم، تغییرات نسبتا اندکی در 65 میلیون سال تکامل اورانگوتان ها و شامپانزه ها می یابیم، بدنبال تغییر سریع، در طی 5 میلیون سال  مربوط به دودمان انسانی، تغییرات روی این گروه خاص از ژنها متمرکز بوده است. این تکامل سریع در فاکتورهای رو نویسی تنها در انسانها رخ داده است."
 به گفته پروفسور کوین وایت (Kevin White) استاد ژنتیک، اکولوژی و تکامل "مدت 30 سال دانشمندان تصور می کردند که تنظیم ژن در تکامل انسان نقشی محوری  داشته است. علاوه بر تایید این نظریه که تغییراتی که در تنظیم ژن ، بخش اصلی تاریخچه تکاملی ماست، این نتایج جدید ، به توضیح  این نکته که فاکتورهای  تنظیمی ممکن است حداقل در بعضی بافت ها اهمیت داشته باشند، کمک می کند. این موضوع به باز شدن دریچه ای برای تشریح عملکرد نقش تنظیم ژن در طی تکامل انسان جدید، کمک می نماید."
برای اندازه گیری تغییرات بیان ژن در گونه های مختلف ، وایت و گیلاد  (White & Gilad) اولین آرایه ژنی چند گونه ای را ابداع نمود . این روش به آنها امکان می دهد که  در سطح بیان بیش از 1000 ژن بین انسانها، شامپانزه ها، اورانگوتانها و میمونهای دنیای قدیم (Rhesus macaques)  که حدود 70 میلیون سال تکامل را نشان می دهد، مقایسه شود. برای این که نمونه ها قابل مقایسه شوند، محققان بافت کبد، یکی از همانند ترین منابع، پنج نر بالغ از هر کدام از چهار گونه را مطالعه کردند.
 آنها تحقیقات شان را روی سطوح بیان ژن دو سری ژن که در هر  چهار گونه بدون تغییر باقی مانده اند، متمرکز کردند و نشان دادند که نیاز کمی برای اصلاح و یا تغییر وجود داشته است و آنهایی که شدیدا تغییر کرده اند، معمولا در نسل انسان، نشانه ای از انگیزه ای قوی برای  سازگاری با تغییرات محیطی بوده است .
 از  بین 1056 ژن از هر چهار گونه، 60 درصد، سطوح بیان نسبتا ثابتی در هر چهار گونه داشتند. به نظر می رسد سطح بیان این ژنها به مدت  70 میلیون  سال ثابت باقی مانده است و این نشان می دهد که تنظیم آنها تحت فشار تکاملی است.
 بسیاری از این  ژنها در فرآیند های پایه ای  سلولی شرکت دارند. محققان پیشنهاد می کنند که تغییر تنظیم  این ژنهای پایه و اجدادی، ممکن است زیان آور باشد. در حقیقت پنج تا از 100 تا با ثبات ترین ژنها، دارای سطوح بیان تغییر یافته در سرطان کبد می باشند . 
زمانی که آنها ژنهای انسانی را با سطوح بیانی که بطور معنی داری بالاتر و پایین تر هستند، بررسی کردند، 14 ژن با افزایش بیان و 5 ژن با کاهش بیان، پیدا شدند. در حالی که تنها 10 درصد ژنها فاکتورهای رو نویسی بودند ، 42درصد ژنها با افزایش بیان در انسانها همراه بودند. هیچ  کدام از آنهایی که بیان پایین تری داشتند ، فاکتورهای رونویسی  نبودند، به نظر دانشمندان ، این الگو با انتخاب  جهت دار سازگار است .
مطالعات قبلی نشان دادند که بسیاری از این ژنهای یکسان در انسان ها نیز سریعا تکامل یافته اند و تغییراتی در ترادف رمز گذاری و نیز در سرعت های بیان آنها تجمع یافته است. این محققان اضافه می کنند این یافته ها چنین احتمالی را نشان می دهند که عملکرد و تنظیم فاکتورهای رونویسی به طور ذاتی در نسل انسان تغییر یافته است.
این یک روش بسیار موثر برای ایجاد تغییرات بزرگ با تلاشی بسیار اندک است ( طبق نظریه گیلاد ). به وسیله تغییر فاکتورهای رونویسی ، کل شبکه تنظیمی می تواند با جهش های بسیار اندک، تغییر کند .
وی می گوید پرسش اصلی این است که چرا انسانها تا این اندازه متفاوت هستند، چه نوع تغییرات  محیطی یا روش زندگی  چنین  تغییر سریعی در بیان ژنها، در این مورد در  کبد، در انسانها و نه در دیگر نخستیان ایجاد می کند؟ 
 به اعتقاد وی بخشی از جواب در تغییرات سریع رژیم غذایی است که احتمالا در استفاده از آتش و مصرف غذای پخته مربوط می شود. وی می گوید: هیچ یک از جانوران غذای پخته نمی خورند، شاید چیزی در فرآیند پختن، نیازهای بیوشیمیایی برای دسترسی حداکثر به مواد غدایی و نیز نیاز به فرآیندهای یافتن  سموم طبیعی در غذاهای گیاهی و جانوری را تغییر داده است.
گیلاد می گوید: این فقط اولین سری از مطالعات مشابهی است که تغییرات بیان ژن در طی تکامل را بررسی خواهد کرد. مراحل بعد، بررسی آرایش ژنها و تمرکز روی انواع دیگر بافتی خواهد بود .
منبع: University of Chicago Medical Center, 10 March 2006
 

دکتر هرمز اسدی قربانی نجات گوزن‌های زرد ایرانی شد

دکتر هرمز اسدی و مهندس عباس‌پور، رئیس منطقه حفاظت شده دنا، چهارشنبه شب 19 دی، در جریان انتقال 6 گوزن زرد از ساری به یاسوج، در محور شهرضا- سمیرم دچار سانحه شده و جان سپردند.
در این سانحه که بر اثر کنترل نکردن وسیله نقلیه توسط راننده رخ داد، خودروی پیکاب متعلق به اداره کل محیط‌زیست یاسوج به دره سقوط کرد و دکتر اسدی بر اثر ضربه مغزی در دم جان سپرد و مهندس حبیب عباس‌پور نیز بر اثر جراحت شدید پس از چند ساعت در بیمارستان جان به جان آفرین تقدیم کرد.
دکتر هرمز اسدی که در سالیان اخیر، بیشترین توان خود را بر نجات گونه نادر طبیعت ایران [گوزن زرد] متمرکز کرده بود، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد تهران بود و به تدوین سه مبحث اکولوژی حیات وحش، مبانی مدیریت وحش و فنون و روش حیات وحش اشتغال داشت.
وی که دکترای خود را از دانشگاه یوتمبرگ آلمان دریافت کرده بود، در زمینه‌های مختلف محیط‌زیست، تحقیقاتی در ایران، دوبی، استرالیا، هند، پاکستان، نپال، برمه و  بنگلادش به انجام رساند که از آن جمله می‌توان از تحقیق درخصوص پستانداران به ویژه بازهای شکاری در دوبی، فوک خزر نام برد. حفظ و حراست از گونه یوزپلنگ ایرانی نیز اولین بار از سوی این استاد دانشگاه مطرح شد.
دکتر اسدى، مردى بود که حرف آخر را در نجات فک هاى دریاى خزر مى زد و وقتى ماریتا، تنها یوزپلنگ ایرانى اسیر در پارک پردیسان تهران مرد، با چشمانى اشک آلود و بغض شکسته برایش اشک ریخت.
مرحوم اسدى ۶ سال قبل در جزیره کیش، از یک آهو که جلوى چشمش با یک خودرو تصادف کرده بود، مراقبت کرد. او وقتى کارگر هاى آکواریوم شیرهاى دریایى کیش نبودند تا استخر را بشویند، به اتفاق همکارش هومن ملوک پور، ساعت ها در استخر به نظافت مکان زیست شیرهاى دریایى اقدام کرد. از این که چقدر مصمم به انجام کار بود و با قاطعیت برخورد مى کرد همه در شگفت بودند. او در عین قاطعیت، چقدر هم احساساتى بود و چقدر نگران حیات وحش ایران...
منبع: همشهری آنلاین، روزنامه ایران

سیاه گوش(Lynx lynx) گونه ای از گربه سانان (Felidae ) ایران

سیاه گوش در ارتفاعات شمال غربی کشور و تا حدود قسمت شرقی رشته کوه البرز و بخصوص در نواحی جنگلی و بیشه ای زندگی می کند. این جانور بومی مناطق سردسیر است و به همین دلیل پوستی با موهای بلند و نرم دارد که حیوان را در مقابل سرما محافظت می کند. سیاه گوش ، گربه ای نسبتا بزرگ با بدنی قوی است. ارتفاع شانه به 45 تا 70 سانتی متر می رسد. طرفین بدن و پاهای سیاه گوش دارای خالهای تیره رنگ است و دم نسبتا کوتاهی دارد تا در جنگل و بیشه زار بخوبی مانور دهد. گوشهایی با نوک سیاه و بلند دارد. حیوانی اجتماعی نیست.

علاوه بر جوندگان و پستانداران کوچک چون خرگوش و سنجاب از شکار پرندگان و حتی شکار شوکا (گوزن کوچک) و قوچ و میش و کل و بز نابالغ مضایقه نمی کند. تاکنون هیچ آمار موثقی از تعداد این حیوان در اختیار قرار نگرفته است.

 

برخی از رفتارهای جالب این حیوان در محیط طبیعی :

برای شکار از حس بینایی ، شنوایی و لامسه خود استفاده می کند. سرعت و استتار از حربه های گربه سانان است. سیاه گوش مانند دیگر گربه ها شبگرد است و در ساعتهای بامدادی شب به جستجو طعمه خود می رود؛ البته بندرت دیده می شود که گربه ها در روز به شکار بروند. باید به این نکته اشاره شود که گاهی به دلیل رفتارهای زیست محیطی شکار مورد نظر ، ممکن است یک گربه وحشی روز هم به شکار بپردازد. «یوزپلنگ» از گربه سانانی است که روزها به شکار می رود.

 سیاه گوش در شب باید دیدی بسیاری قوی داشته باشد تا بتواند حیوانات چابکی چون خرگوش و جوندگان دیگر را به چنگ آورد. مردمک چشم گربه های شبگرد ، بزرگتر از مردمک انسان است و نور بیشتری از دریچه مردمک گربه سانان وارد شبکیه چشم آنها می شود، تیزبینی گربه ها در شب بسیار بیشتر از انسان هاست. چشمان سیاه گوش مردمک بیضی شکلی دارند که شب هنگام ظاهرا گرد می شوند تا نور بیشتری از دریچه آن وارد شبکیه شود. پس حیوان راحت تر و بهتر شکار را در شب دنبال خواهد کرد؛ اما این مردمک بزرگ در روز مشکل ساز می شود. در اینجا ماهیچه های درهم پیچیده با رشته های مژکدار چنان مردمک را کوچک می کنند که تنها شیار باریک عمودی نور را به شبکیه می رساند. رشته های عصبی زیاد و سلول های نوری فراوان در چشم گربه سانان کافی است که با کمترین نور در شب قادر به تشخیص محیط اطراف خود باشند. اگر چشم انسان را با گربه سانان شبگرد مقایسه کنیم ، تفاوت موجود را بهتر درک خواهیم کرد. در گودی چشم انسان لکه زردی وجود دارد که تراکم سلولی زیادی در آن دیده می شود. این تراکم دید رنگی خوبی به ما می دهد. سلولهای استوانه ای چشم ما در اندام های پیرامونی شبکیه تراکم کمی دارند و در مرکز چشم جایی که لکه دیده می شود ، سلول های مخروطی بسیار متراکمند. اما در سیاه گوش ، سلول های استوانه ای بیشتری اطراف شبکیه دیده می شود و به جای لکه زرد مرکزی یک لایه بصری پهن افقی در چشمانش دیده می شود. این تفاوت ها بینایی گربه ها را در شب دو چندان خواهد کرد و تیزبینی آنها در تشخیص اجسام در شب شکار چابکترین جوندگان را سهل خواهد کرد.

 حس شنوایی در سیاه گوش نیز یک عامل برتری دیگر این حیوان محسوب می شود. لاله گوش سیاهرنگ (به همین دلیل او را سیاه گوش می گویند) و 2 استخوانچه درون گودی گوش ، این حیوان را قادر به شنیدن دامنه وسیعی از صداها با فرکانس های متفاوت می کنند. گربه سانان صداهایی با فرکانس هایی از 200هرتز تا محدوده ای بالاتر از یکصد کیلو هرتز را می شنوند. یکی از طعمه های سیاه گوش جوندگانند. این طعمه ها از امواج فراصوت در فواصل کوتاه و زیستگاه های متراکم استفاده می کنند. این امواج با فرکانس 20تا 50کیلوهرتز تولید می شوند که براحتی برای گربه ها قابل تشخیص اند. باید متذکر شد که انسان تنها صداهایی تا فرکانس 20کیلوهرتز را می شنود. حس بویایی در گربه ها هنگام شکار کاربردی ندارد. آنها برای ارتباطهای درون گونه ای از حس بویایی خود استفاده می کنند. گربه ها مثل سگها از حس بویایی قوی برخوردار نیستند. سیاه گوش با استفاده از ادرار یا مدفوع خود و بر جای گذاشتن آن روی سنگها و درختها قلمروی خود را به دیگر سیاه گوشان معرفی می کند. حس لامسه در گربه سانان امروزه بسیار مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است.

سبیلها، موهای تغییر یافته ای هستند که یکی از اندام های لامسه گربه سانان به شمار می آیند.

Lynx pardinus

در گوشتخواران 4گروه از این موها در اندام بیرونی وجود دارند:

1- موهای روی گونه

2- موهای بالای چشم (مژکهای بالایی)

3- موهای پوزه

4- موهای زیرچانه

البته گربه ها موهای زیر چانه ندارند و گفته می شود که آنها به این موها هنگام شکار نیاز ندارند. موهای روی پوزه (سبیلها) در گربه ها بخوبی رشد کرده اند و شکل موها بستگی به نوع رفتار گربه دارد. در حال بوکشیدن گربه ها سیبلهای خود را در دو سوی صورت به عقب می برند. در حال استراحت سیبلهای گربه در دو طرف صورتش رو به بیرون کشیده می شود. (شبیه 2مثلث که در راس همدیگر را قطع می کنند) در حال راه رفتن سبیلهای گربه به جلوی صورتش دراز می شود و در زمان حمله به طعمه در جلوی دهان باز می شوند. در این حالت گربه می تواند دقیقا محل حضور طعمه را تشخیص دهد و مناسبترین محل را برای گاز مرگبار خود انتخاب کند. طبق آخرین مطالعات انجام شده مرکز حس بینایی و لامسه ، گربه های اهلی جای مشابه ای در مجاورت مغز خود دارند. به این ترتیب به نظر می رسد که گربه ها با حس لامسه و بینایی خود قادر به بررسی محیط اطرافشان هستند. سیاه گوش ماده در 27ماهگی قادر به زاد و ولد است (21ماه تا 34ماه در تغییر است) و در هر بار زایمان یک تا 4بچه به دنیا می آورد. دوره بارداری حدود 69روز است (63روز تا 75روز) وزن هر توله 260گرم است.

از 10تا 17روز طول می کشد تا بچه ها چشمانشان را باز کنند. آنها بین 25تا 28روز پس از تولد قادر به راه رفتن هستند. این بچه ها روزانه 13تا 54 گرم به وزنشان اضافه می شود. بچه ها نوک پستانی را انتخاب می کنند که از آن بتوانند شیر بنوشند و این باعث می شود تا آنها بی دلیل به مادر خود آسیب نرسانند. معمولا تعداد نوک های پستان بیش از بچه ها خواهد بود و بچه ها با لگدزدن روی سینه مادر روند خروج شیر از نوک پستان ها را سریعتر می کنند. اگر مادر هنگام شیردادن به بچه ها آنها را با خود به خارج از لانه ببرد ، با صدای گریه بچه ها مادر از خطای خود باخبر می شود ؛ چون در روزهای اول تولد آنها تنها نیم متر می توانند جابه جا شوند ، در صورت توجه نکردن مادر به بچه ها یا نرسیدن غذا و گرم نبودن دمای لانه ، بچه ها شروع به گریه کردن می کنند تا توجه مادر را به خود جلب کنند. وزن این گربه در نرها 11 تا 13کیلوگرم و در ماده ها 10 تا 11 کیلوگرم است و طول عمر آنها حداکثر 15سال است فصل جفت گیری اوایل زمستان و بهار فصل تولد بچه هاست.

منبع: جام جم

والها برای تعیین عمق از پژواک سازی بهره می گرفتند

map of whales
 

والهاToothed whales) ) با توجه به قدرت پژواک سازی، ممکن است دارای توانایی غواصی در اعماق باشند. والهای ابتدایی، ناتیلوس هاnautiluse) ) و اسکوئیدها ((squid را که تنها در تاریکی به سطح آب  می آمدند را شکار می کردند؛ برای به دست آوردن این مهمانی شبانه، اجداد والهای امروزی برای یافتن شکار توسط پژواک سازی، تکامل یافته بودند.

 دیوید لیندبرگ و نیکولاس پینسون از دانشگاه برکلی کالیفرنیا معتقدند که سابق بر این، این سازش،  به والها اجازه می داده است که نرم تنان را در درون  اعماق جوهرشان(جوهری که برای استتار و فرار از شکارچی از خود دفع می کنند.م) در طول روز تعقیب کنند.

محققان نتیجه گیری خود را پس ازتحلیل فسیلهای والها و یافتن وجود استخوانها، مخصوصا سازش یافته شده برای هر صفت، ترسیم می کنند. والهای ابتدایی مربوط به الیگوسن((Oligocene- 34 تا 23 میلیون سال قبل- دارای استخوانهای مربوط به پژواک سازی بوده اند، اما این استخوانها آنها را برای غواصی در اعماق کمک نمی کرده است.

منبع: New Scientist magazine, 11 August 2007, page 16