دکتر اسمعیل کهرم
در کنفرانس بالی اخطارها شدیدتر بود و پیش بینی بالاآمدن آب دریاها در صورت گرمای زمین و ذوب یخ های قطب ها به بیش از یک متر رسید و بالاخره در دقیقه 90 یا حتی در وقت اضافه شاید امریکا تغییر عقیده داد و تصمیم گرفت که با اروپا در زمینه مبارزه با گرمای زمین همکاری کند و بالاخره همین دیروز آقای بوش لایحه یی را بر لزوم ساختن اتومبیل هایی با مصرف کم امضا کرد. چنین به نظر می رسد که علم بالاخره بر سیاست چیره شده، موقتاً،اکنون باید سوژه انشای دبستان را تغییر دهیم: «علم بهتر است یا سیاست؟»
معاون محیط زیست انسانی اداره کل محیط زیست استان گلستان گفت: هم اکنون مطالعه برای ارزیابی اثرات زیست محیطی طرح پتروشیمی گلستان انجام و نواقص آن برطرف شده، همچنین از لحاظ فنی این مجتمع طوری طراحی شده تا کم خطرترین و کم اثرترین در نوع خود باشد. نگرانی ها در مورد مجتمع از بابت تأمین آن از تالاب آلاگل بود که سبب می شد این تالاب از کنوانسیون رامسر که در آن ثبت شده خارج شود، اما در حال حاضر بهره برداری از آب آلاگل به کلی منتفی و این مجتمع از سد دانشمند گلستان تأمین آب خواهد شد.
پتروشیمی گلستان، ۲ نوع فاضلاب خواهد داشت، یک نوع فاضلاب که آلایندگی کمتری دارد برای درختکاری دور مجتمع و فاضلاب دوم نیز که دارای آلودگی بیشتری است در تشکل های تبخیر به لجن تبدیل شده و باید با محیط زیست در تماس نباشد.
نگرانی کمتری در مورد آلودگی هوای این پتروشیمی وجود دارد و اگر سیستم کنترل هوا وجود نداشته باشد خود پرسنل به عنوان نخستین افراد تحت تأثیر قرار می گیرند که با این مسأله برخورد می شود.
منطقه استقرار پتروشیمی هم اکنون با فاصله ۱۳ کیلومتری مراکز مسکونی مقرر شده است که در صورت آلودگی احتمالی هوا، فاصله دوری با مراکز مسکونی دارد. با آنکه دور محوطه پتروشیمی به میزان ۱۰ درصد از کل مساحت مجتمع، درختکاری خواهد شد تا با ایجاد کمربند سبز غبار و گازها فیلتر شوند.
آبگیری از آلاگل و خشک شدن آن نگرانی دیگری بود که خوشبختانه برای تأمین ۲۰ میلیون متر مکعب آب آن از سد دانشمند استفاده می شود، همچنین هزینه بالای زهکشی در صوفیکم مسئولان شرکت پتروشیمی گلستان را وادار ساخت مجتمع را به ۱۳ کیلومتری جاده گمیشان در شمال آق قلا انتقال دهند.
هم اکنون مکان پتروشیمی گلستان در منطقه منگولی در حاشیه اترک و به نسبت، در جای بهتری تعیین شده است. در این منطقه، کشاورزی وجود ندارد و آب های زیرزمینی به سبب شوری برای شرب و کشاورزی مناسب نیست.
روزنامه اعتماد
بر اساس گزارش های بانک جهانی، خسارات ناشی از آلودگی هوا در سال 2006 میلادی در ایران 8 میلیارد دلار است و در صورت ادامه روند فعلی این خسارت در سال 2016 میلادی به 16 میلیارد دلار می رسد. درصد زیادی از این آلودگی، ناشی از خودروهایی است که فاقد استانداردهای لازم هستند. سرانه آلودگی هوای تولید شده توسط هر ایرانی 200 کیلوگرم است. بر اساس آمارهای موجود، سالانه بر اثر احتراق مواد سوختی 5/15 میلیون تن آلاینده وارد هوا می شود که از این میزان 10 میلیون تن منوکسیدکربن، 3 میلیون تن ذرات معلق، 5/1 میلیون تن Nox و یک میلیون تن Sox است.
منبع: جراید
ترجمه: حمیده رستگار مقدم
در یک روز گرم تابستانی در سال 1995 ، هشت دانش آموز مقطع راهنمایی که قصد داشتند تحقیق ساده ای درباره محیط زیست انجام دهند، شروع به جمع آوری تعدادی قورباغه از برکه ای کوچک در نزدیکی هندرسون Henderson)) در ایالت مینسوتا Minnesota)) کردند. در عین ناباوری، تعدادی از قورباغه ها دارای پنج یا بیش از پنج پا بودند و برخی نیز تغییر شکل یافته بودند. از مجموع 22 قورباغه ای که آنها در آن روز گرفتند، نیمی از آنها به شدت تغییر شکل داشتند. تحقیقی که به دنبال این ماجرا توسط مأمورین کنترل آلودگی صورت گرفت نتایج هولناک دیگری را نیز آشکار کرد. برخی از قورباغه ها اصلاً پای عقب نداشتند و یا تنها برجستگی کوچکی درمحل پای خود داشتند. برخی دیگر یک و یا دو پا داشتندکه از قسمت شکمشان رشد کرده بود. تعداد دیگری نیز تنها دارای یک چشم بودند.
ماجرا به رسانه ها ی ملی کشیده شد و سوالات بسیاری ایجاد شد. آیا این ماجرا یک مسئله منطقه ای است و یا گوشه ای از یک حادثه فراگیر؟ چه چیزی باعث این تغییر شکل ها شده است؟ محققان در سرتاسر کشور شروع به بررسی جمعیت دوزیستان در منطقه خود کردند و مشخص شد که این دسته تغییرات عجیب تنها به ایالت مینسوتا محدود نمی شود. از سال 1995 تغییر شکل در بیش از 60 گونه از جمله سمندرها و وزغ ها در 46 ایالت گزارش شده است. گزارشهای بین المللی نیز حاکی از آن است که این مسئله از ایالات متحده فراتر می رود. تعداد شگفت انگیزی از دوزیستان تغییر شکل یافته در آسیا ، اروپا و استرالیا یافت شده اند. رایج ترین نوع تغییر شکل در سطح جهان پاهای اضافی و نداشتن پا بوده است.
این نابهنجاری ها را نمی توان بعنوان بخشی از زندگی معمولی دوزیستان بی اهمیت در نظر گرفت. تحقیقاتی در اوایل قرن نوزدهم صورت گرفته است که نشان می دهد تنها تعداد کمی از افراد هر جمعیت به طور طبیعی و به علت جهش ژنی دچار نقص عضو ،آسیب و یا مشکلات رشدی هستند. در جمعیت های سالم ، معمولا بیش از 5 درصد حیوانات دچار نقص عضو در دست و پا وانگشتان نیستند و حتی نقص عضو شدید مانند پاهای عقب اضافی به ندرت وجود دارد. علاوه بر این ، بررسی های جدید درباره گزارشهای تاریخی توسط یکی از ما (جانسون) و تحقیقات جدید در این زمینه نشان می دهد که تغییر شکل ها در دوران اخیر بیشتر رایج شده اند.
در طول هشت سال گذشته، دهها محقق علت این افزایش را در معرض اشعه ما وراء بنفش قرار گرفتن بیش از حد ، آلودگی شیمیایی آب و یا اپیدمی انگلی تشخیص داده اند. جای تعجب ندارد که هر بار گزارشی تازه منتشر شده است، رسانه ها با بیان دیدگاههای جدید مشتری هایی برای خود جمع کرده اند و در نتیجه تصویر غلطی از شرایط ارئه داده اند. مشخص شده است که تمامی این عوامل در سطوح مختلفی عمل می کنند، بدین معنا که هر کدام باعث تغییر شکل خاصی می شوند و همچنین ممکن است در مواردی هر سه عامل با هم تأثیر گذار باشند. علاوه بر این تمامی اینها به گونه ای از فعالیت های انسان ها همچون دستکاری در محیط زندگی جانداران نتیجه می شود.
احتمال زیادی وجود دارد که عوامل مؤثر بر دوزیستان از میان دیگر گونه ها نیز قربانی بگیرند.
تغییر شکل ها بی شک حیات دوزیستان را مختل می کند و به احتمال زیاد موجب کاهش شدید در جمعیت آنها می شود که این مسئله بعنوان یک نگرانی جهانی از سال 1989 مطرح شده است. این مسائل هر کدام به نوبه خود موجب نگرانی هستند و همچنین هشداری برای سیاره زمین محسوب می شوند. دوزیستان از گذشته ها بعنوان شاخص مهمی از سلامتی زمین مطرح بوده اند چرا که داشتن تخم های بدون محافظ و پوست نفوذ پذیر، آنها را بشدت در مقابل تغییرات محیطی حساس کرده است. احتمال زیادی وجود دارد که عواملی که امروز بر این جانوران بشدت تأثیر می گذارند به مرور زمان از میان دیگر گونه ها نیز قربانی بگیرند.
نخستین عامل مشکوک
یکی از عوامل احتمالی تغییر شکل ها یعنی تماس بیش از حد با اشعه ماوراء بنفش تقریباً همان زمانیکه اولین موارد تغییر شکل مشاهده شد، بعنوان عاملی مشکوک مورد توجه قرار گرفت. علت این بود که در آن زمان تقریبا نقش این عامل در کاهش جمعیت دوزیستان مشخص شده بود وتحقیقات آزمایشگاهی نیز آن را بعنوان عاملی که می تواند روند رشد دوزیستان را مختل کند نشان داده بودند. این اشعه می تواند موجب آسیب دیدن دستگاه ایمنی وجهش ژنی ومسائل دیگری شود. زمانیکه کلروفلوئورو کربن (chlorofluorocarbons) ودیگر ساخته ها ی شیمیایی انسان لایه محافظ ازون را در سطح استراتوسفر( (stratosphere نازک کردند این اشعه به مقدار بی سابقه ای به سطح زمین رسید. این مشکل اولین بار در دهه هفتاد میلادی مورد توجه قرار گرفت. بین سالهای 1994 و 1998 یکی ازما (بلاستین) و همکارانش نشان دادند که در معرض اشعه ما وراء بنفش قرار گرفتن می تواند جنین و لارو دوزیستان را از بین ببرد و موجب آسیب جدی چشم در قورباغه های بالغ و همچنین موجب انواع مختلف نواقص جسمی در قورباغه ها و سمندرها شود.
اینکه آیا در معرض اشعه ما وراء بنفش بودن می تواند رشد پا را مختل کند یا نه تا اواخردهه 1990 بصورت یک فرضیه باقی ماند. در آن دوران گری آنکلی ( (Gary Ankley و همکارانش در سازمان حفاظت محیط زیست مینسوتا، دقیق ترین تحقیق را در این مورد تا به امروز انجام دادند. هنگامی که محققان قورباغه های در حال رشد را دور از اشعه طبیعی ما وراء بنفش نگه داشتند، دست و پای قورباغه ها به شکل طبیعی رشد کرد، این در حالی بود که وقتی بچه قورباغه ها در معرض مقادیر زیادی از اشعه طبیعی ماوراء بنفش قرار گرفتند، به شکلی رشد کردند که پا و یا انگشت نداشتند. این تغییر شکلها به نمونه هایی که در قورباغه های محیط زیست طبیعی در نقاط مختلفی از کشور کشف شده بود شباهت داشت.
گروه تحقیقاتی سازمان حفاظت محیط زیست ( (Environmental Protection Agency خیلی سریع اعلام کرد که اشعه ماوارء بنفش تمامی نواقص رشد پا را که در طبیعت مشاهده شده است توجیه نمی کند. بارزترین آنها این است که نمی تواند موجب رشد پاهای اضافی شود، موردی که به دفعات از سال 1995 گزارش شده بود. بسیاری از تحقیقات آزمایشگاهی و میدانی ، که چندین موردآن توسط بلاستین (Blaustein) و همکارانش صورت گرفت، به نتایج مشابهی رسیده بودند. زیست شناسان دیگر هم اشاره کرده بودند که بسیاری از دوزیستان در محیط طبیعی می توانند از تماس دائم با اشعه مورد مطالعه در آزمایشات سازمان حفاظت محیط زیست دوری گزینند. هم دوزیستان جوان و هم بالغ غالباً در آبهای گل آلود زندگی می کنند قادر هستند خود را در معرض آفتاب قرار داده ویا خود را از آن دور نگه دارند ویا حتی می توانند به صورت شبرو زندگی کنند.
نقش آلودگی
در حالیکه برخی محققان مشغول بررسی ارتباط بین اشعه ماوارء بنفش و تغییر شکل ها بودند. عده ای دیگر از محققین به دنبال بررسی تأثیر آلودگی مانند ورود آفت کش ها به آب بودند. علت تأکید این عده بر آلودگی این بود که بسیاری از گزارشات اولیه نقص عضو دوزیستان، از مناطقی رسیده بود که مقدار زیادی حشره کش وکود هر ساله در آنجا استفاده می شدند. تا اواسط دهه 1990، تحقیقات آزمایشگاهی متعددی نشان داده بودند که آلوده کننده ها می توانند موجب مرگ دوزیستان شوند ولی مشخص نبود که همین طور هم بتوانند باعث ایجاد دست و پای اضافی یا ناقص شوند.
یکی از چالشهای اصلی سم شناسان toxicologists) ) جدا کردن ماده شیمیایی یا حتی گروهی از مواد شیمیایی خاص بعنوان یک گزینه محتمل است. صد ها تن از انواع مختلف آلاینده ها هر ساله در مناطقی که دوزیستان تغییر شکل یافته بودند استفاده می شود. با این حال یک ماده شیمیایی خیلی زود در رأس فهرست قرار گرفت: این ماده شیمیایی متوپرن (methoprene) بود. این ماده شیمیایی که اولین بار در سال 1975 مجوز استفاده تجاری گرفت، جایگزینی سالم تر از آفت کش ممنوع د.د.ت ((DDT قلمداد می شد.
نگرانی اصلی درباره متوپرن از اینجا ناشی می شد که این ماده شیمیایی ساختار مشابهی با ترکیباتی داشت که آنها را رتینوید می نامند. این مواد ، بخصوص رتینویک اسید(retinoic acid) نقش بسیار مهمی در رشد مهره داران ایفا می کند. مقدار بسیار کم و یا بیش از حد زیاد آن می تواند منجر به تغییر شکل در جنین شود. مسلماً بسیاری از موارد سقط جنین و نواقص مادرزادی در انسانها نتیجه این بوده است که زنان هنگام بارداری از دارو های جوش صورت که دارای رتینویک اسید و مشتقات آن می باشند، استفاده کرده اند.
برخی زیست شناسان به این شک کرده اند که شاید متوپرن تأثیر مشابهی بر روی قورباغه ها داشته باشد. در مجموعه ای از تحقیقات صورت گرفته در اواخر دهه 90، سازمان حفاظت محیط زیست مینسوتا نشان داد که مقدار زیاد رتینویک اسید می تواند باعث رشد ناقص پاهای عقب در قورباغه ها شود. ولی آزمایشات مشابه که با متوپرن صورت گرفت باعث هیچ نوع تغییر شکلی نشد. تحقیقات دیگر نیز در این زمینه نشان داد که آفت کش تنها علت نمی باشد. متوپرن به سرعت در محیط زیست تجزیه می شود و محققین مدرکی دال بر ادامه وجود آن در جائیکه تغییر شکل بسیار بود نیافتند. چنین چیزی برای 61 ماده شیمیایی کشاورزی دیگر و ترکیبات حاصل از تجزیه آنها در مکانهایی که جانوران دچار تغییر شکل را در خود جای داده اند در سرتاسر غرب ایالات متحده صادق می باشد. در حین حال، آفت کش ها بی تأثیر هم نیستند. صدها مورد از آنها هنوز آزمایش نشده اند . برخی شواهد نشان می دهد که برخی آفت کش ها می توانند موجب آسیب جسمانی شوند( البته نه شکل گیری دست و پاهای اضافی).
به نظر می رسد آلودگی های انگلی در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است و حتی شاید به حد اپیدمی رسیده باشد.
در حال حاضر ، تحقیقات آزمایشگاهی با تردید نشان می دهند که آلاینده های آب و اشعه ماوارء بنفش قابلیت ایجاد تغییر شکل را دارند. با این حال خطر بالقوه تری ظاهراً تأثیری گسترده تر در طبیعت دارد.
انگلهای پر زاد و ولد
اولین نشانه های این خطر ،که احتمالاً عامل نواقص پای عقب که بسیار هم گسترده است می باشد، مدتها قبل از آنکه یافته های نگران کننده در مینسوتا شهرت ملی پیدا کنند ظاهرشد. در اواسط دهه 80، استفان.ب.راث ((Stephen B. Ruth در دانشکده منتری پنیسولاMonterey
در سال 1986 راث از استنلی ک. سشنز(Stanley K. Sessions) ، که اکنون در دانشکده هارت ویک (
با وجود اینکه یافته های تحقیق بسیار هیجان انگیز بودند، این نتایج نمی توانستند این مسئله را ثابت کنند که ترماتودها عامل تغییر شکل در گونه های مورد مطالعه راث بودند، زیرا قورباغه های پنجه دار آفریقایی و اکسولت ها به داشتن نقص عضو در طبیعت مشهور نیستند.
تحقیقی که نقاط بین ترماتودها و نبود پا و یا پاهای اضافی در قورباغه ها را به هم ارتباط می داد بعد از سر وصدای سال 1995 صورت گرفت. در این سال، جانسون ( (Johnson به بررسی مطالب علمی نوشته شده در جستجوی علت پرداخت و با اکتشافات راث و سشنز برخورد کرد. سپس جانسون و همکارانش بین سالهای 1996و 1998 تحقیقات گسترده ای را درباره مرداب های کالیفورنیا آغاز کردند. آنها دریافتند که دربرکه محل زندگی قورباغه های با دست و پای ناقص ، مقدار زیادی از نوعی حلزون آبی به نام Planorbella tenuis هم زندگی می کنند. این نوع حلزون یکی از مجموعه میزبانهایی بود که ترماتودهای سشنز در اختیار خود می گرفتند. این ترماتود اکنون با نام Ribeiroia ondatrae شناخته می شود.
جانسون و گروهش که با این تفکر به درستی از رابطه مستقیم بین اپیدمی انگلی و تغییر شکل دوزیستان در طبیعت پرده برداشته اند، خیلی سریع شروع به جمع آوری قورباغه های تغییر شکل یافته از همان برکه ها و تشریح آنها کردند. در تمامی موارد آنها کیست هایی از انگل را کشف کردند که با حجم زیادی در زیر پوست درست در محل پایه پاهای عقب تشکیل شده بودند. سپس محققان برای آزمایش فرصیه خود که ترماتود ها باعث رشد دست و پای اضافی میشوند بچه قورباغه های درختی پاسفیک را در معرض انگلهای R.ondatrae در محیط آزمایشگاهی قرار دادند. همانطور که انتظار می رفت ، قورباغه های درختی آلوده شده همان نواقصی را داشتند که در همنوعانشان در طبیعت مشاهده شده بود. از جمله این که با دست و پاهای اضافی و بدون دست و پا بودند. آلودگی بیشتر مستقیماً به نقص عضو بیشتر منجر می شد. این در حالی بود که قورباغه های آلوده نشده به شکل طبیعی رشد می کردند.
این مطالعه موفقیتی اساسی در حل معمای دوزیستان تغییر شکل یافته شد. تحقیقات بعدی، از جمله تحقیقی که ما در سال 2001 بر روی وزغ ها در غرب کشور انجام دادیم، نشان دهنده این بود که Ribeiroia نقش مهمی در تغییر شکل دوزیستان دیگر به غیر از قورباغه های درختی پاسفیک دارد. تحقیقی دیگر که در تابستان گذشته توسط جوزف م.کیسکر ((Joseph M. Kiesecker از دانشکاه ایالتی پنسیلوانیا و همچنین گروهی متشکل از سشنز ، جفری استاپر (Geffrey Stopper) از دانشگاه یل و همکارانش صورت گرفتند نشان دادند که Ribeiroia می تواند موجب تغییر شکل در دست وپا در قورباغه ها ی جنگلی و پلنگی نیز شود.
شواهد دیگر حاکی از آن است که Ribeiroia تقریباً در تمامی مکانها یی که دوزیستان تغییر شکل یافته پیدا شده اند حضور دارد، در حالیکه آلاینده های شیمیایی به مراتب خیلی کمتر یافت شده اند. نکته مهمتر اینکه به نظر می رسد آلودگی های انگلی در سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است و حتی احتمالاً در حال رسیدن به سطح اپیدمی است. بررسی کاملی که ما در اوایل سال 2001 در بین مطالب نوشته شده انجام دادیم نشان داد که تنها هفت مورد ثبت شده دباره جمعیت دوزیستان دارای تغییر شکل شدید و آلودگی به Ribeiroia قبل از 1990 وجود داشته است.
از طرفی دیگر ، تحقیقی میدانی که در سال گذشته چاپ کردیم 25 زیستگاه از این نوع را تنها در غرب ایالت متحده نشان داد. در این زیستگاه ها 6 گونه دچار تغییر شکل شده بودند و درصد افراد آسیب دیده در هر جمعیت بین 5 تا 90 درصد بود. در طول دو سال گذشته، محققان دیگر تغییر شکل هایی را که در اثرRibeiroia حاصل شده اند در ایالت های ویسکانسین، ایلینوی، پنسیلوانیا، نیویورک ومینسوتا، از جمله در همان برکه ای که آن هشت دانش آموز آن همه سر و صدا به پا کردند، مشاهده نموده اند. هر چند تحقیقات سطح بالا باعث افزایش این گزارشها شده است ، در عین حال مقدار زیادی از قورباغه های تغییر شکل یافته توسط مردم وغالباً کودکان که بدنبال قورباغه ها بوده اند و غالباً به دلایلی کاملاً بی ارتباط با مطالعه نابهنجاری ها یافت شده اند.
مجموعه ای از عوامل
دانشمندان اکنون می دانند که چرخه زندگی Ribeiroia چگونه به او کمک می کند تا تغییر شکلها را در نسلی پس از نسل دیگر در قورباغه هایی که آنقدر کم شانس هستند که زیستگاهی مشترک با حلزون های آلوده دارند ادامه دهد. پس از اینکه انگل میزبان حلزونی خود را ترک می کند و وارد بدن بچه قورباغه می شود، در محل پای عقب بچه قورباغه جای می گیرد. بچه قورباغه های آلوده پای اضافی در می آورند و یا نمی توانند هر دو پا را دربیاورند. در هر دو مورد، دوزیست جوان از حرکت درست ناتوان شده و در نتیجه شکاری آسان برای میزبان نهایی انگل که غالباً یک حواصیل و یا اکرت است می شود.
انگل در داخل بدن پرنده بالغ شده و از نظر تولید مثلی فعال می شود. از طریق مدفوع پرندگان ، تخم های ترماتود به آب وارد می شدند. وقتی که لارو ها از تخم خارج می شوند، حلزونی پیدا کرده وچرخه را از سر می گیرند.
چنانچه گسترش اپیدمیک Ribeiroia عامل اصلی و یا بیشترین عامل افزایش تغییر شکل مشاهده شده در قورباغه ها در سالهای اخیر باشد، چه چیزی باعث خود این اپیدمی شده است. شرایط کنونی محیط زیست حاکی از آن است که عامل آن دستکاری انسان در زیستگاههاست. در انسان نیز همچون جمعیت های حیات وحش بیماری های عفونی زمانی ظهور می کنند ویا گسترش می یابند که ویژگی های اقلیمی به شکلی تغییر یابند که رشد و گسترش ارگانیسم های موجب بیماری را تقویت کنند. بعنوان مثال دست بردن در جنگلهای شمال شرق ایالات متحده موجب بیماری Lyme شد. این مسئله به این علت بود که این کار باعث افزایش جمعیت گوزن های دم سفید که ناقل کک هایی بودند که خود میزبان با کتری Lyme هستند. در آن سوی دیگر اقیانوس اطلس، سد سازی بر روی رودخانه های آفریقا موجب گسترش کرم کبد انسانی که برای زندگی به حلزون ها به عنوان میزبان وابسته است و موجب بیماری Schistosmiasi می شود شده است. در طول دهه های گذشته ، تغییر محیط زندگی همچنین موجب گسترش بیماری هایی چون Ebola, Hantavirus ، ویروس نیل غربی ، تب Dengue و ایدز شده است. ما اخیراً رابطه ای مستقیم بین تغییر در زیستگاه انسان و مکان هایی که انگل Ribeiroia زیاد است را نشان داده ایم. مشخصاً ، تحقیقی که ما دباره غرب ایالات متحده در سال 2002 گزارش کردیم نشان داد که 44 مورد از 59 مورد زمین مردابی که دوزیستان در آنها به Ribeiroia آلوده شده بودند مناطق ذخیره آب ، برکه های مزرعه ها و دیگر آبگیرها ی مصنوعی بودند. نفوذ کودها و رفت و آمد دامها در نزدیکی این زیستگاه ها موجب افزایش قابل توجه جلبک می شود که خود به معنی غذای بیشتر برای حلزون هایی است که میزبان انگل Ribeiroia هستند. جمعیت بیشتر حلزون های آلوده به Ribeiroia مستقیماً موجب افزایش قورباغه های تغییر شکل یافته می شود. پرندگان آبچر، یعنی دیگر میزبان انگلها نیز معمولاً به تعداد زیاد دراین جایگاه های ساخته دست بشر یافت می شوند.
هر چند که آلودگی انگلی بوسیله ترماتودها محتمل ترین توضیح برای بیشتر موارد تغییر شکل در دوزیستان می باشد، ولی مسلماً تنها عامل نیست و می تواند بوسیله عوامل دیگر تحریک شود. در مواردی هم، آلاینده های آب و یا اشعه ماوارء بنفش می توانند به تنهایی به عنوان عامل مشکلاتی خاص چون بدن های تغییر شکل یافته و یا نابهنجاریهای پوستی و چشمی عمل کنند. در مواردی دیگر ، آلاینده ها ویا اشعه می توانند شرایط را برای آلودگی با ضعیف کردن دستگاه ایمنی دوزیست و در نتیجه آسیب پذیر تر کردن آن در مقابل حمله انگلی فراهم کنند. و باز هم در داستانی دیگر افزایش شکارچیان دوزیستان چون ماهی، زالو ویا لاک پشت ممکن است باعث ایجاد تغییر شکل از طریق کنده شدن دست و پای بچه قورباغه ها توسط شکار چی شود.
آنچه که مشخص است این است که دوزیستان در معرض مجموعه ای از عواملی هستند که ابتدا بر تک تک جانوران وسپس احتمالاً بر تمام جمعیت تأثیر می گذارد. چالش فرا روی دانشمندان جدا کردن این عوامل برای درک تعامل بین آنهاست. انسانها و دیگر حیوانات ممکن است تحت تأثیر همان عوامل محیطی قرار بگیرند که موجب آسیب دوزیستان شده اند. ما باید این هشدارها را جدی بگیریم.
Scientific American Magazine, February, 2003 منبع:
این روزها ارزش کارکردها و خدمات اکوسیستمى جنگل هاى شمال ایران بر مبناى محاسبات اقتصادى در هر سال، معادل ۷ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان تعیین شده که رقم قابل توجهى است و حتى مى تواند با اقلام نفتى و پتروشیمى کشور رقابت کند. اما صرف نظر از این ارزش هاى اقتصادى، جنگل هاى شمال ایران نیازمند مدیریت و توجه بیشتر مسئولان و همکارى و همیارى مردم در حفاظت است. بدون شک اگر زمانى فرارسد که مردم و مسئولان، نگاه سنتى خود را از جنگل به نگاهى مدرن و مبتنى بر طبیعت تبدیل کنند آن روز قدم بزرگى براى حفظ جنگل شمال برداشته خواهد شد.
باید باورکنیم که جنگل چراگاه نیست که هر چه دام داریم به سمت جنگل سرازیر کنیم و حال آن که اگر با کارکردهاى طبیعى این ثروت ارزشمند آشنا شویم استفاده هایى به مراتب بهتر از آنچه که گاهى تصور مى شود، مى توان از جنگل داشت. مى توان از هر کیلوگرم خاک با ارزش کف جنگل، برنامه تولید ضابطه مند قارچ خوراکى را در دستور کار قرار داد و در راستاى این طرح همان چیزى را به مردم حاشیه جنگل و جنگل نشینان هدیه کرد که سال هاست دولت کره جنوبى به جنگل نشینان داده است. در این کشور مردم به جاى قطع درخت و فروش آن و یا تخریب و تبدیل اراضى جنگلى به مزارع کشاورزى و یا حتى پرورش زیاد از حد دام، به پرورش قارچ خوراکى روى آورده اند. خاک غنى و انبوه برگ هاى کف جنگل در فصل پاییز، سرمایه ارزشمندى است که مى توان از آن براى پرورش انواع قارچ هاى خوراکى بهره برد. کره جنوبى هم اکنون با سرمایه گذارى کم هزینه خود در بخش پرورش قارچ خوراکى و ایجاد اشتغال براى جنگل نشینان، به یکى از بزرگ ترین صادر کنندگان قارچ در دنیا تبدیل شده که هر ساله میلیون ها دلار براى این کشور ارزآورى دارد.
جنگل صرف نظر از همه ارزش هایى که دارد و خود یک منبع در آمد پایدار براى هر کشورى محسوب مى شود، به مدیریت پایدار و علمى نیز نیاز دارد. مدیریتى که مبتنى بر علم اکولوژى باشد و بیشتر از آن که در فکر تبدیل درختان به گرده بینه باشد به فکر حفظ اکوسیستم موجود و استفاده از سایر کارکردهاى درختان باشد. اگر چنین مدیریتى حاکم شود قطع یقین گام بزرگى براى حفاظت از این میراث ارزشمند برداشته خواهد شد. با این حال وضع جنگل هاى شمال ایران در حال حاضر به گونه اى است که براى اصلاح این وضع و از میان بردن عوامل تخریب به بودجه هاى دولتى هم نیازمند است حال آن که مدیر کل منابع طبیعى استان مازندران معتقد است تاکنون از سوى دولت براى هر هکتار جنگل، سالانه کمتر از یک دهم درصد ارزش اقتصادى آن هزینه شده است.
سرخس آزولا در اواسط دهه ۱۳۶۰ از یکى از کشورهاى جنوب شرقى آسیا به عنوان گیاه جاذب ازت هوا براى غنى سازى شالیزارها و اجراى طرح هاى مطالعاتى وارد کشور شد. «آزولا» در کشورهایى همچون چین، ویتنام و فیلیپین علاوه بر غنى سازى مزارع برنج به عنوان کود سبز، براى خوراک دام و طیور حتى درمواردى به عنوان خوراک انسانى مورد استفاده قرار مى گیرد.اما این گیاه، در سال ۱۳۶۷ در اکثر مانداب هاى شمال کشور از جمله تالاب انزلى منتشر شد.
در توجیه استفاده از آزولا در ایران استدلال مى شد که به دلیل رابطه همزیستى آن با جلبک خاصى به نام آنابینا آزولى مى تواند منجر به تولید ازت فراوان و کاهش مصرف کودهاى ازته در خاک شود.
به گفته برخى ازکارشناسان منبع اصلى تأمین کود ازته در زراعت برنج ، اوره است که به علت شرایط غرقابى مصرف کود اوره در زراعت برنج، ۴۰ تا ۶۰ درصد تلفات را به دنبال دارد و بررسى ها نشان مى دهد که حضور آزولا در اراضى برنجکارى مى تواند سبب صرفه جویى قابل توجهى در مصرف اوره شود.
به گفته آنان با توجه به این که قسمتى از تلفات کود اوره به صورت گازهاى سمى NH3، NO2 ، N2، N2Z وارد جو مى شود، کشت آزولا مى تواند مصرف اوره را تا ۱۰۰ کیلوگرم در هکتار کاهش دهد. بر اساس استدلال هاى یاد شده با تکثیر و گسترش گیاه آزولا در مزرعه مى توان تا حد زیادى از تلفات ازت، فسفر، پتاس، کلسیم، گوگرد، آهن، منیزیم، روى، منگنز، کبالت و مس جلوگیرى کرد.
ضمن این که پوشش ضخیم آزولا علاوه برکنترل علف هاى هرز مى تواند، به عنوان کود سبز در جایى که کودهاى سبز دیگر نمى توانند رشد کنند، کشت شود. براساس مستندات موجود این گیاه پس از ۵ سال از تاریخ ۱۳۶۷ به نحو خطرناکى سطح تالاب انزلى را پوشاند و دامنه آن به قدرى گسترش یافت که از سال ۷۷ به عنوان یک بحران زیست محیطى در استان گیلان مطرح شد. اما وجود و مشکل آزولا که در گذشته به تالاب انزلى ختم مى شد اکنون فراتر از محیط آبى این تالاب در سطح وسیعى از تالاب ها و محیط هاى آبى استان هاى گیلان و مازندران پراکنده شده است.
برخى از کارشناسان این گیاه را بدترین گونه غیربومى مى دانند که بدون مطالعه همه جانبه آثار آن وارد شمال کشور شد و هم اکنون به یک معضل بزرگ خصوصا براى طبیعت گیلان تبدیل شده است. اما رشد انفجارى این گیاه غیربومى در محیط هاى آبى استان گیلان بویژه در سواحل لب شور دریاى خزر در مقایسه با موطن اصلى اش تعجب محققان و کارشناسان را برانگیخته است.
این گیاه داراى ریشه هاى چند میلیمترى است که در سطح آب و مناطق مرطوب به طورسریع رشد مى کند و جوانه ها بر روى گیاهان قدیمى تر مى روید و با پوساندن گیاهان زیرین از آنها به عنوان منبع غذایى استفاده مى کند. گیاه آزولا که از طریق (اسپوروکارپ) و سبزینه تکثیر مى یابد، در صورت فراهم بودن شرایط مى تواند وزن خود را در مدت ۲ تا ۳ روز به ۲ برابر برساند. ضمن آنکه آزولا به راحتى بوسیله جریان هاى آب و پرندگان و وسایل نقلیه جابجا مى شود و در مدت کوتاهى منطقه وسیعى را فرا مى گیرد.
براساس شواهد موجود در حال حاضر این گیاه بسیارى از گونه هاى گیاهى آبزى با ارزش شناور و غوطه ور مانند گیاه عدسک آبى تالاب انزلى، گیاه اسپیرودلا و لاله تالابى محیط هاى آبى گیلان و مازندران را مورد تهاجم قرار داده است. این گیاه مزاحم، همچنین با مفروش کردن سطح آب هاى راکد در محیط هاى تالابى همانند تالاب انزلى مهاجرت و ورود پرندگان را نیز با اختلال مواجه کرده است. علاوه بر آثار مخرب آزولا بر تالاب ها، بسیارى از شالیکاران برخلاف انتظار این گیاه را یک مشکل براى شالیزارهاى خود مى دانند.
یک کشاورز در این باره مى گوید: با وجود این که برخى بر مفید بودن گیاه آزولا در مزارع شالیزارى تأکید دارند ولى این گیاه مانع رسیدن اکسیژن کافى به ساقه برنج شده و براى آن نیز مشکل ایجاد مى کند. در همین حال بسیارى از کارشناسان و مدیران بخش هاى کشاورزى بر استفاده مفید این گیاه بخصوص براى غذاى دام و طیور اصرار دارند. برخى از کارشناسان معتقدند: گیاه آبزى آزولا مى تواند به یک خوراک عمده و پرفایده براى دام، طیور و آبزیان تبدیل شود.
به گفته آنان ذرت سیلو شده ۶ درصد پروتئین دارد درحالى که پروتئین سیلو شده آزولا ۱۲ درصد است ضمن این که سیلوى آزولا را مى توان به صورت فشرده و بى هوازى با ترکیبى از سبوس برنج و ملاس چغندر تهیه کرد و در دسترس دامداران قرار داد. به گفته آنان ترکیبات غذایى گیاه آزولاى سبز، ۱۶ درصد پروتئین خام، ۱/۱ درصد کلسیم و ۲۴ درصد فسفر است. اما برخى از محققان به دلیل جذب بسیار بالاى مواد سمى و فلزات سنگین از سوى آزولا، هر گونه استفاده از این گیاه را بدون مطالعه آن خطرناک ارزیابى مى کنند.
رئیس گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعى دانشگاه گیلان در این باره گفت: استفاده از این گیاه براى غذاى دام قبل از هر گونه مطالعه و بررسى به دلیل جذب مواد سمى از سوى آن، بسیار خطرناک است. یکی از محققین و تالاب شناسان که مطالعات جامعى در تالاب انزلى و درباره گیاه آزولا انجام داده است، مى گوید: این گیاه شناور با ایجاد رقابت غذایى در تالاب ها براى گیاهان بومى شناور و غوطه ور تالاب ها مزاحمت ایجاد کرده و حیات این گیاهان را بطور جدى با خطر مواجه ساخته است. این گیاه غیربومى عوامل زنده و غیرزنده اکوسیستم آبى تالاب ها و آبگیرهاى شمال کشور را تهدید مى کند. این گیاه برخلاف زادگاه اصلى اش در جنوب شرقى آسیا در شمال کشور از نظر بیولوژى و زیستى بسیار مقاوم شده است. استفاده از گیاه آزولا در محیط هاى آبى مانند تالاب انزلى به دلیل جذب سموم در بافت این گیاه براى خوراک دام و طیور خطرناک مى داند. ایجاد انگیزه مناسب اقتصادى درباره جمع آورى این گیاه مى تواند جهت تداوم استفاده و حذف بیشتر این گیاه از قلمروهاى آبى مفید باشد.
آزولا را در حال حاضر به عنوان یک معضل بزرگ محیط زیست گیلان است و این گیاه هم اکنون از کنترل خارج شده و هرگونه اقدامى براى این گیاه مستلزم هزینه بالایى است. نسبت به خطر این گونه تهاجمى غیربومى در اوایل دهه ۷۰ هشدار لازم از سوى کارشناسان داده شده بود ولى کسى به این هشدارها توجه نکرد. این گیاه از جمله گیاهانى است که با رشد غیرعادى در محیط هاى آبى گیلان حیات دیگر گونه هاى بومى آبزى را به خطر انداخته است. آزولا بیشترین مشکل را براى تالاب بین المللى انزلى ایجاد کرده است که این تالاب با دارا بودن زنجیره غذایى مناسب یک اکوسیستم غنى محسوب مى شود.
به هر حال آنچه در این خصوص مى توان گفت این است که در صورت بررسى دقیق علمى و برنامه ریزى درست، گیاه آزولا از یک تهدید مى توان به عنوان یک فرصت مبدل کرد.
در سال جاری حدود یک میلیون قطعه انواع پرنده مهاجر براى زمستان گذرانى به نواحى شمالى گنبد کاووس مهاجرت کردند.
رئیس اداره محیط زیست شهرستان گنبد کاووس درشرق استان گلستان گفت:" این تعداد پرنده مهاجر که همه ساله براى زمستان گذرانى از اواخر فصل پاییز به این منطقه مهاجرت مى کنند، نزدیک به۹۰گونه هستند.
استان گلستان و بویژه مجموعه تالاب هاى بین المللى شمال گنبدکاووس هر ساله شاهد حضور این پرندگان زیباست که تا اواخر اردیبهشت ماه در این تالاب ها به سر مى برند و همزمان با گرم شدن هوا براى تابستان گذرانى به مناطق نیمکره شمالى بازمى گردند.
امسال علاوه بر فلامینگوها، غازخاکسترى، پلیکان سفید، انواع اردک سرسبز و سرحنایى، قوها، چنگرها، آنقوت، تنجه، انواع آبچلیک ، سلیم ها، عقاب دریایى دم سفید، دسته هاى بزرگى از سارها و باقرقره ها نیز براى زمستان گذرانى به مناطق شمالى این شهرستان آمده اند.
پرندگان مهاجر اغلب در ۳ تالاب بین المللى آلماگل، آجى گل و آلاگل و همچنین دیگر تالاب ها نظیر صوفى کم، دریاچه شور، سد وشمگیر، بى بى شیروان و سایر تالاب هاى شهرستان گنبد کاووس مستقر شده اند.
در کشورما حدود۵۱۷ گونه پرنده شناسایى شده وجود دارد که از این میزان۷۰درصد آن در استان گلستان مشاهده شده است.
منبع: روزنامه ایران
حیات زمین در معرض موج جدید انقراض قرار دارد، در 500 سال گذشته 844 گونه منقرض شده اند و بیش از 16000 گونه دیگر در معرض خطر قرار دارند. دو سوم لاک پشت های دریازی تا سال 2025 از بین خواهند رفتٍ، اخیرا میمون های بزرگ به میزان 50 در صد در بخشهایی از آفریقا کاهش یافته اند، نیمی از پستانداران کیسه دار و یک سوم دوزیستان نیز در معرض خطرند و بدون تردید 40 درصد جانوران و گیاهان آسیایی بزودی ناپدید خواهند شد. اما همه اینها ممکن است تنها تصوری از تعداد واقعی گونه های مواجه با انقراض باشد. هر چند تا کنون تنها 1.5 میلیون گونه توصیف شده است ولی تعداد گونه ها بین 5 تا 30 میلیون تخمین زده می شود. به این دلیل تعدادی از متخصصین پیش بینی می کنند که در هر 20 دقیقه یک گونه و یا 27000 گونه در هر سال منقرض می شوند.
متخصصین حفاظت گونه ها معتقدند که انسان از این جهت که ارزش بالایی برای تنوع و زیبایی طبیعت قایل است و تنوع زیستی یک منبع حیاتی برای او محسوب می شود، دارای یک التزام اخلاقی برای حفاظت سایر گونه هاست. در واقع ما برای تهیه غذا، اکسیژن و منابع طبیعی، بازیافت زباله ها و خاکهای حاصلخیز برای کشاورزی به اکوسیستم ها اتکا داریم. ارزش کل خدمت رسانی طبیعت به انسان سالانه نزدیک به 33 تریلیون دلار برآورد می شود.
گیاهان و جانوران منابع اصلی غذاهای جدید و داروها، نیزمحسوب می شوند، در دنیای امروزه بیش از 20000 گونه گیاهی بعنوان دارو مورد استفاده قرار می گیرد. بنابر این حفظ گونه ها به حفاظت خود ما در برابر بیماریها نیز کمک می کند.
موج انقراض ششم
در تاریخ زمین شناختی، فرآیندها و بلایای طبیعی از دلایل پنج انقراض توده ای مهم می باشد در حالیکه انقراض ششم بواسطه عملکرد یک گونه_انسان_ است. جمعیت حدود شش میلیاردی انسان بر روی زمین به روشهای مختلفی باعث کاهش تنوع زیستی می شود. بوجود آمدن و از بین رفتن طبیعی گونه ها بخشی از تکامل است ولی متخصصین معتقدند که نرخ انقراض اخیر 100 تا 1000 بار بزرگتر از آنچه می باید باشد، می باشد. انقراض پرندگان اولین اشاره به این موضوع بود اما در سال 2004 مطالعه کاهش پروانه ها و گیاهان، آن را تایید کرد.
انسانها با توسعه کشاورزی در حدود 10000 سال قبل شروع به تخریب اکوسیستم ها کردند، شیوه های شکار و ایجاد آتش همراه با تغییرات آب و هوایی تعدادی از پستانداران بزرگ و پرندگان را منقرض کرد.
استرالیا، آمریکای شمالی و جنوبی تا بیش از 86 درصد پستانداران بزرگ خود را پس از ورود انسان از دست دادند، گونه هایی از قبیل تنبل زمینی، ماموت، گربه دندان شمشیری و موآها از این گروه می باشند.
فقدان زیستگاه
عمده ترین دلیل انقراض از دست دادن زیستگاه می باشد. اکوسیستم ها از مناطق مرطوب گرفته تا چمنزارها و جنگلهای سردسیر تا تپه های مرجانی در معرض پاکسازی، توسعه و استفاده انسان قرار می گیرند، حتی زیستگاههای تکه تکه شده توسط جاده ها و سدها، می توانند باعث آسیب پذیری بیشتر گونه ها شوند. در واقع تکه تکه شدن باعث کاهش اندازه جمعیت ، افزایش درون آمیزی و بیماریها می شود.
جنگلهای بارانی آمازون امروزه با نرخ 24000 کیلومتر مربع در سال پاکسازی می شود و این رقم تخریب در تمام دنیا معادل 90000 کیلومتر مربع جنگل در سال می باشد.
قطع درختان در آفریقای شرقی باعث تخریب پارکهای تفریحی شده است، سنگاپور 95 درصد جنگلهای بارانی خود را از دست داده، آسیای جنوب شرقی ممکن است تا 74 در صد جنگلهایش را از دست بدهد. بیش از یک چهارم خشکیهای زمین مورد استفاده کشت وزرع قرار می گیرد و در 54 کشور 90 درصد جنگلها تخریب شده است.
مهاجمان بیگاته
بعضی از گونه های در معرض خطر می بایستی با مهاجمان بیگانه رقابت کنند که این موضوع بزرگترین تهدید ثانویه برای گونه های نادر می باشد. گونه های معرفی شده آنها را شکار می کنند، از غذای آنها استفاده می کنند، آنها را بیمار می کنند یا به طرق مختلف دیگری آنها را نابود می کنند. دریانوردان، گربه ها، سگها ، رتها، روباه ها، خرگوش ها و راسوها را به مناطق جدید بردند و زمین را مک دونالیزه کردند.
در استرالیا، خرگوشها و روباه ها، کیسه داران بومی را به سمت انقراض کشاندند، در زلاند نو راسوها طوطی فاقد پرواز Kakapo را به سمت نابودی هل دادند، در آمریکای شمالی در سال 1980 صدفهای اروپایی کوچک توسط صنعت کشتیرانی وارد آبراهه ها شد و آنها را مسدود کرد، در آمریکا حضور بلوط باعث تلفات زیاد از طریق معرفی زنگ گیاهان شد، در دریاچه ویکتوریای کنیا ماهی Nile perch به طرز اعجاب برانگیزی از سال 1959 با تغذیه اش خود را در میان 200 گونه ماهی cichlid به پیش می برد، در مریلند آمریکا ماهی پرخور snakehead جنوب شرقی آسیا مزاحم ماهیان بومی و مرغان آبزی شده است.
استحصال
استحصال، شکار، جمع آوری، ماهیگیری یا تجارت از دیگر عوامل انقراض می باشد. شکار گاومیش کوهان دار آمریکایی جمعیت 30 میلیونی این جانور قبل از ورود اروپاییان را به 750 جانور در سال 1890 تقلیل داد. نهنگها به سبک غیر اخلاقی مورد بهره برداری قرار گرفتند به گونه ای که کمیسیون بین المللی نهنگها در سال 1986 رای به تععین مهلت قانونی برای شکار اکثر نهنگها داد، به عنوان مثال نهنگهای آبی جمعیتشان از حدود 300000 به تنها چند هزار کاهش یافته است.
امروزه ما تجاوز به اقیانوسها را با صید بیش از حد ماهیها ادامه می دهیم. گونه های مور استحصال شامل ماهی تن، اره ماهی، ماهی آزاد ، کوسه ها و خرچنگهای دراز می باشد. امروزه استحصال بیش ازحد دستجات ماهیان کوچکتر مانع از بازیابی جمعیت ماهیانی که از آنها تغذیه می کنند و ارزشمند تر محسوب می شوند، می گردند.
صید ماهی Cod(یک نوع ماهی مربوط به اقیانوس اطلس شمالی) در سال 1992 بدنبال در معرض نابود شدن آن، در کانادا ممنوع شد. مدیریت بهتر ممکن است به حفظ گونه ها کمک کند اما ممکن است گونه ها پیش از این، از بین برده شده باشند.
گونه های دیگری نیز ممکن است ندانسته نابود شوند مثل دلفین ها، نهنگهای کوچک و لاک پشتان دریازی که همرا سایر گروهها به دام می افتند. استحصال بیش از حد ماهیان حتی به حیات وحش خشکی نیز صدمه می زند.
یکی دیگر از چالش های مهم حفاظت گونه ها، تجارت گونه های نادر، دومین تجارت غیر قانونی نسبت به مواد مخدر وبا ارزشی بیش از ارزش سلاحهای غیر مجاز، حدود 10میلیارد دلار در هر سال می باشد.
ماهی های مناطق حاره، پرندگان( به خصوص طوطی) و سایر جانورانی که به عنوان اهلی فروخته می شوند مثل لاک پشتان، نهنگها و کوسه ها که بواسطه خوشمزه بودن گرانبها می باشند، از دیگر جانوران مورد داد و ستد می باشند.
سایر گونه ها مثل ببرها، اسب های آبی و کرگدنها، بزهای کوهی به خاطر استفاده از اعضای بدنشان ( مثل استخوان، کیسه صفرا که استفاده دارویی دارد) کشته می شوند. پرها، شاخها، تخمها و سایر نشان های جانوران بی پروا قاچاق می شود. تجارت عاج فیلها در سال 1990 غیر قانونی اعلام شد اما با وجود این حدود 4000 فیل هر ساله به صورت غیر قانونی کشته می شوند.
کنوانسیون تجارت بین المللی گونه های در معرض خطر سازمان ملل (CITES) در سال 1975بدین منظور تاسیس شد، TRAFFIC ارگانی دیگر برای کنترل تجارت گونه های نادر است. آزمایشگاهی برای آشکار شدن تجارت غیر قانونی در آمریکا بوجود آمده است. تجهیزات تعیین کننده بافت خرس و انواع مختلف خزها به تشخیص واردات غیر قانونی کمک می کند اما تعدادی از متخصصین معتقدند که می بایستی تجارت محدود گونه ها به منظور حفظ شان مجاز باشد.
آلودگی
آلودگی یکی دیگر از مباحث جدی است. چنانچه حیوانات مستقیما کشته نشوند، آلودگی می تواند در تولید مثل آنها تاثیر گذارد، و تکوین جنسی آنها را دچار اختلال کرده و رفتارهای رهاسازی سلولهای جنسی را مورد هدف قرار دهد.
جیوه، دی اکسینها، هورمنهای صنعتی، آفت کشها و سایر هیدروکربنهایی مثل DDT و PCB در همه جا یافت می شوند، حمل می شوند و گسترش می یابند. آلودگیهای سرطان زا مسبب سرطان والهای کانادایی هستند. فاضلاب ها باعث تخریب مرجانهای کارائیب هستند، در حالیکه بارانهای اسیدی، ماهی ها و درختان را در اروپا از بین می برند. پسماندهای رادیو اکتیو در تمام اقیانوسها و اکوسیستم ها یافت می شوند.
نشت نفت برای کشتن پرندگان دریایی هم در دریاها و هم در مناطق ساحلی در نواحی مثل پاکستان، اسپانیا و جزایر گالاپاگوس ادامه دارد. بین سالهای 1993 و 2002، 580000 تن نفت در 470 واقعه مجزا به داخل دریاها رها شده است.
اقدامات حفاظتی
اتحادیه بین المللی حفاظت از گونه های در معرض خطر دنیا (IUCN) لیست سر(Red List) ، فهرست سالانه ای از گونه های در معرض خطر، را منتشر می کند. IUCN، دولتها و متخصصان حفاظت در جهت حفظ این گونه ها و آموزش مردم منطقه تلاش می کنند.
در سال 1872 پارک ملی Yellowstone در آمریکا، اولین پناهگاه حفاظتی پیشرفته دنیا شد. در طی قرن گذشته 44000 منطقه حفاظت شده که 10 درصد کل زمین را تشکیل می دهد، طراحی گردید. در حالیکه مناطق حفاظت شده اقیانوسها تنها یک درصد کل اقیانوسها را تشکیل می دهد، مناطق بیشتری برای حفاظت مورد نیاز است.
تشخیص مناطق داغ تنوع زیستی ممکن است کمکی به توجه به منابع گونه ها باشد. اکوتوریسم نیز می تواند به عنوان بخشی از حل مسئله مطرح شود اما خودش می تواند ایجاد مشکل نماید. بازگشت نظارت بر جنگلها و سایر زیسنگاهها به ساکنان بومی اش می تواند به حل مسئله کمک نماید.
در آفریقا 2 میلیون کیلومتر مربع به عنوان مناطق حفاظت شده طراحی شده است. در سال 2002 برزیل پارک ملی پهناورTumucumaque ، بزرگترین جنگل حفاظت شده گرمسیری در دنیا را تاسیس کرد و در همین سال استرالیا بزرگترین منطقه حفاظت شده دریایی جهان را راه اندازی کرد.
معرفی مجدد گونه ها یک موفقیت محسوب می شود. به گونه ایکه بعضی از محققین از معرفی مجدد حیوانات بزرگی مثل شیر و فیل به آمریکا و وال به انگلستان دفاع می کنند. ممکن است درآینده بتوان گونه های منقرض شده را با روش شبیه سازی احیا کرد.
منبع: NewScientist.com,2006